• (2)تعریف: the area of a circle that is enclosed by such an arc and by the radii at either end of it.
• (3)تعریف: in the standard Cartesian coordinate system, one of the four regions into which the vertical and horizontal axes divide the plane.
• (4)تعریف: any of the four parts that result when an area is divided by two lines, real or imaginary, that intersect each other at right angles.
- There is a police precinct in each of the city's four quadrants.
[ترجمه گوگل] در هر یک از چهار ربع شهر یک حوزه پلیس وجود دارد [ترجمه ترگمان] در هر یک از چهار دایره شهر یک حوزه پلیسی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5)تعریف: an apparatus formerly used to measure the altitude of celestial objects, esp. for navigation.
جمله های نمونه
1. elevation quadrant
(توپخانه) تراز تیر،تراز ربعی
2. A symbol appears in an upper quadrant of the screen.
[ترجمه سها سروری] یک نماد در یک چهارم بالا و سمت راست صفحه نمایان می شود.
|
[ترجمه گوگل]یک نماد در یک ربع بالای صفحه ظاهر می شود [ترجمه ترگمان]یک نشانه در یک ربع فوقانی صفحه نمایان می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The river runs through the southwest quadrant of the city.
[ترجمه سها سروری] رودخانه از ضلع جنوب غربی شهر عبور می کند
|
[ترجمه گوگل]این رودخانه از ربع جنوب غربی شهر می گذرد [ترجمه ترگمان]این رودخانه از ربع جنوب غربی شهر می گذرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Directly below the avionics is the power quadrant with its pairs of throttles, pitch and mixture levers.
[ترجمه گوگل]درست در زیر هواپیمای اویونیک، ربع قدرت با جفت دریچه گاز، اهرم های گام و مخلوط آن قرار دارد [ترجمه ترگمان]در زیر the هوایی، اسطرلاب نیروی برق با pairs، pitch و levers مخلوط قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He tried dividing the lake into quadrants, carefully inspecting each quadrant.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد دریاچه را به ربع تقسیم کند و هر ربع را به دقت بررسی کرد [ترجمه ترگمان]او سعی کرد که دریاچه را با دقت قسمت کند و با دقت هر ربع را بازرسی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. But you must be in the correct quadrant.
[ترجمه گوگل]اما شما باید در ربع صحیح باشید [ترجمه ترگمان] ولی تو باید توی یه ربع راست باشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Quadrant 2 contains those activities where goals and outputs are more clearly defined but the means to achieve them are not.
[ترجمه گوگل]ربع 2 شامل آن دسته از فعالیتهایی است که اهداف و خروجیها به وضوح تعریف شدهاند، اما ابزارهای دستیابی به آنها مشخص نیست [ترجمه ترگمان]ربع ۲ شامل فعالیت هایی است که در آن اهداف و خروجی های به وضوح تعریف شده اند اما وسیله ای برای رسیدن به آن ها نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But this quadrant of Chelsea, more compact and closer to midtown, seems likely to develop more quickly.
[ترجمه گوگل]اما به نظر می رسد این ربع چلسی، فشرده تر و نزدیک تر به مرکز شهر، سریعتر توسعه یابد [ترجمه ترگمان]اما این ربع چلسی، که بیشتر فشرده و نزدیک تر به midtown است، به نظر می رسد سریع تر توسعه یابد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Each quadrant of the labyrinth comprises four main meanders.
[ترجمه گوگل]هر ربع هزارتو شامل چهار پیچ و خم اصلی است [ترجمه ترگمان]هر ربع از این مارپیچ چهار سیر اصلی را تشکیل می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Quadrant 2 is an area in which innovative projects frequently end up, and it is risky.
[ترجمه گوگل]ربع 2 منطقه ای است که پروژه های نوآورانه اغلب در آن به پایان می رسند، و ریسک پذیر است [ترجمه ترگمان]ربع ۲ ناحیه ای است که در آن پروژه های نوآوری اغلب به پایان می رسند، و این کار ریسک دار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The quadrant is a constant reminder of his limitations.
[ترجمه گوگل]ربع یادآور دائمی محدودیت های اوست [ترجمه ترگمان]اسطرلاب یادآور محدودیت های او است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In the first grid fill in each quadrant with the appropriate work activities in your present position.
[ترجمه گوگل]در شبکه اول هر ربع را با فعالیت های کاری مناسب در موقعیت فعلی خود پر کنید [ترجمه ترگمان]در اولین شبکه، هر ربع را با فعالیت های کاری مناسب در موقعیت فعلی خود پر کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The Sony Walkman would fit into this quadrant.
[ترجمه گوگل]واکمن سونی در این ربع قرار می گیرد [ترجمه ترگمان]واکمن سونی به این ربع جا می گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In the damaged quadrant three men raked stones from the freshly rolled loam.
[ترجمه گوگل]در ربع آسیب دیده، سه مرد سنگهایی را از لوم تازه نورد شده برداشتند [ترجمه ترگمان]در یک چهارم آسیب دیده، سه مرد سنگ فرش شده رو جمع کردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Sharp enduring right upper quadrant pain often after fatty meal.
[ترجمه گوگل]درد شدید و پایدار در ربع فوقانی راست اغلب بعد از غذای چرب [ترجمه ترگمان]اغلب بعد از خوردن غذاهای چرب، شارپ بالایی پایدار را تحمل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[دندانپزشکی] یک چهارم، ربع، فکین به چهار بخش تقسیم می شوند که به هر ربع فک quadrant گویند [برق و الکترونیک] ربع 1. قطع 90 درجه از دایره . 2. یکی از چهار قسمت ،مانند یک ربع از برد رادیویی چهار مسیره . - ربع ( دایره ) [زمین شناسی] ربع محیط دایره ،یک چهارم ،چهار گوش ،منطقه جستجو در درونیابی - برش 90 درجهای دایرهای که مرکزش درونیابی شده است. [نساجی] صفحه یا چرخ دنده ربع دایره ای - صفحه تنظیم [ریاضیات] چارک، ربعی، ربع، ربع دایره، چهار یک، ربع صفحه
انگلیسی به انگلیسی
• quarter; quarter of a circle; device for measuring altitude (astronomy, nautical)
پیشنهاد کاربران
پالایش ( اصطلاح انگلیسی برای مهندسی مکانیک )
ربع دایره. ربع مثال: But you must be in the correct quadrant. اما شما باید در ربع دایره ی درست قرار بگیرید.
چارَک ابزاری است که در مشاهده های آسمانی اخترشناسی برای اندازه گیری زاویه تا ۹۰ درجه استفاده می شود. این وسیله را در اصل بطلمیوس به عنوان نمونهٔ بهتری از استرلاب ارائه داده است.
ربع یا چارک ( چهارک )
quadrant ( پزشکی - دندان پزشکی ) واژه مصوب: چارَک تعریف: هریک از چهار قسمت حاصل از تقسیم قوس های دندانی بالا و پایین به وسیلۀ خط میانی
گونیا
ربع دایره. یک دایره شامل ۴ ربع هست. First quadrant ربع اول Second quadrant ربع دوم Third quadrant ربع سوم Fourth quadrant ربع چهارم Positive direction جهت مثبت Negative direction جهت منفی ... [مشاهده متن کامل]
Y - axis محور ایگرگ ها X - axis محور ایکس ها Positive direction of y - axis جهت مثبت محور y ها Negative direction of x - axis جهت منفی محور x ها