quadrangle

/ˈkwɒdræŋɡl̩//ˈkwɒdræŋɡl̩/

معنی: چهار دیواری، چهار گوش، مربع، قطعه سربی، سیم چهار لای بهم پیچیده عایق، چهار گوشه
معانی دیگر: (هندسه) چهار گوشه، چهار بر، چهار ضلعی، (به ویژه حیاط یا محوطه ی دانشگاهی) صحن، محوطه ای که چهار طرف آن ساختمان است، quad درسیم تلگراف سیم چهار لای بهم پیچیده عایق، درمطبعه قطعه سربی، چهارگوشه، چاردیواری که ساختمانهائی گرداگرد ان باشد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a closed two-dimensional figure with four sides, such as a rectangle or parallelogram.

(2) تعریف: a large, open, usu. grassy area with buildings on all four sides, esp. on a college campus; quad.

(3) تعریف: the buildings that border such an area.

جمله های نمونه

1. The five buildings of the campus formed a quadrangle arranged around a grassy plaza, with a great flagpole in the center.
[ترجمه گوگل]پنج ساختمان پردیس چهار ضلعی را تشکیل می دادند که در اطراف میدانی پوشیده از چمن قرار گرفته بودند و یک میله پرچم بزرگ در مرکز آن قرار داشت
[ترجمه ترگمان]پنج ساختمان در محوطه محوطه چمن که اطراف یک میدان پوشیده از چمن قرار داشت، با یک میله پرچم بزرگ در مرکز شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. On the opposite side of the quadrangle, silhouetted figures were standing on the roofs, whooping and jumping about.
[ترجمه گوگل]در طرف مقابل چهارگوش، چهره های شبح شده روی پشت بام ها ایستاده بودند و غوغا می کردند و می پریدند
[ترجمه ترگمان]در طرف دیگر میدان، پیکر تیره آن ها روی بام ها ایستاده بود و از جا می پرید و از جا می پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was set around a complete quadrangle, and built of rusticated stone.
[ترجمه گوگل]اطراف یک چهار ضلعی کامل قرار داشت و از سنگ روستایی ساخته شده بود
[ترجمه ترگمان]دورتادور یک مربع کامل قرار گرفته بود و از سنگ rusticated ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. From its stone quadrangle, fields ripple out in neat sections, organic as the ribs of a leaf.
[ترجمه گوگل]از چهارگوش سنگی آن، مزارع در بخش‌های منظمی که مانند دنده‌های یک برگ ارگانیک هستند، موج می‌زند
[ترجمه ترگمان]از حیاط سنگی آن، مزارع در بخش های تمیز و تمیز، به عنوان دنده های یک برگ چیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And there, in its first and oldest quadrangle, Harry found what he sought.
[ترجمه گوگل]و در آنجا، در اولین و قدیمی ترین چهارگوش، هری آنچه را که به دنبالش بود، پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]و در آنجا، در قسمت اول و قدیمی ترین حیاط، هری چیزی را که دنبالش می گشت پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The old piles are ranged around a grassy quadrangle.
[ترجمه گوگل]توده های قدیمی در اطراف یک چهار گوش چمنی قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]ستون های قدیمی اطراف یک مربع پر علف جمع شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A grassy quadrangle surrounded by cloisters.
[ترجمه گوگل]چهارطاقی پوشیده از چمن که با صومعه احاطه شده است
[ترجمه ترگمان]مربعی از چمن که محصور در محوطه محصور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This alleyway - quadrangle complex is the true fragment of Yuan Dadu city structure in chessboard shape.
[ترجمه گوگل]این مجموعه چهارگوش کوچه، قطعه واقعی ساختار شهر یوان دادو به شکل صفحه شطرنج است
[ترجمه ترگمان]این قالب مربعی یک قطعه واقعی از ساختار شهر دادو در شکل صفحه شطرنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We walked all over the campus from the quadrangle to the athletic grounds.
[ترجمه گوگل]ما در تمام محوطه دانشگاه از چهار گوش تا زمین های ورزشی قدم زدیم
[ترجمه ترگمان]ما همه از محوطه قلعه به محوطه ورزش قدم زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Six lines of building base of quadrangle was discovered in Yin Ruins.
[ترجمه گوگل]شش خط پایه ساختمانی چهار گوش در خرابه های یین کشف شد
[ترجمه ترگمان]شش خط از مربع ساختمان در \"یین Ruins\" (یین Ruins)کشف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He left the old quadrangle, and went to food market straightly.
[ترجمه گوگل]او چهارطاقی قدیمی را ترک کرد و مستقیماً به بازار مواد غذایی رفت
[ترجمه ترگمان]همان حیاط قدیمی را ترک کرد و مستقیما به بازار غذا نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The covers have been installed around a quadrangle at the heart of the school.
[ترجمه گوگل]روکش ها در اطراف یک چهار گوش در قلب مدرسه نصب شده اند
[ترجمه ترگمان]پوشش ها در اطراف یک حیاط در قلب مدرسه نصب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Block, north to south, for the quadrangle layout, an area of 1612 square meters.
[ترجمه گوگل]بلوک شمال به جنوب برای طرح چهار گوش به مساحت 1612 متر مربع
[ترجمه ترگمان]بلوک، شمال به جنوب، برای طرح چهارگوش، منطقه ای از ۱۶۱۲ متر مربع
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The architectural form of Beijing quadrangle is deeply influenced by Confucianism.
[ترجمه گوگل]فرم معماری چهارگوش پکن عمیقاً تحت تأثیر آیین کنفوسیوس است
[ترجمه ترگمان]شکل معماری آن به شدت تحت تاثیر Confucianism قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چهار دیواری (اسم)
enclosure, inclosure, private house, quadrangle

چهار گوش (اسم)
square, quad, quadrant, quadrangle, foursquare, quadrate

مربع (اسم)
square, quadrangle, foursquare

قطعه سربی (اسم)
quad, quadrangle

سیم چهار لای بهم پیچیده عایق (اسم)
quad, quadrangle

چهار گوشه (اسم)
quadrangle, quadrate, quatrefoil

تخصصی

[زمین شناسی] چهارگوش، ناحیه ای چهار پهلو که توسط دو سری خطوط ( موازی ) عرض جغرافیایی و دو سری خطوط طول جغرافیایی ( نصف النهار ) در یک نقشه احاطه شده است .
[ریاضیات] چهارگوش، چهارضلعی، چهارزاویه

انگلیسی به انگلیسی

• quadrilateral, four-sided and four-angled plane figure (such as a square or rectangle); area surrounded by buildings on all four sides
a quadrangle is an open square area with buildings round it.

پیشنهاد کاربران

( در نقشه خوانی ) چهار گوش حاصل از برخورد دو طول جغرافیایی و دو عرض جغرافیایی
چهار ضلعی ( در هر شکلی )

بپرس