quartermaster

/ˈkwɔːrtərˌmæstər//ˈkwɔːtəmɑːstə/

معنی: سر رشته دار
معانی دیگر: (ارتش) سررشته دار، متصدی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in the military, an officer who arranges for and distributes food, housing, clothing, and other provisions.

(2) تعریف: on a ship, one who is responsible for navigation, signaling, and the like.

جمله های نمونه

1. The quartermaster is in charge of stores.
[ترجمه گوگل]بخشدار مسئول فروشگاه هاست
[ترجمه ترگمان]گروهبان به انبار رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bauthumley fought for Parliament and rose to be quartermaster in Colonel Cox's regiment.
[ترجمه گوگل]باوتوملی برای پارلمان جنگید و به عنوان فرمانده هنگ سرهنگ کاکس برخاست
[ترجمه ترگمان]Bauthumley برای پارلمان جنگیده و در هنگ سرهنگ ریاست کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The army offered a commission in the quartermaster corps, but Frank proudly refused and gamely enlisted as a private.
[ترجمه گوگل]ارتش پیشنهاد کمیسیونی در سپاه چهارم داد، اما فرانک با افتخار نپذیرفت و با بازی به عنوان سرباز استخدام شد
[ترجمه ترگمان]ارتش ماموریت خود را در گروه گروهبان انجام داد، ولی فرانک با غرور نپذیرفت و با شجاعت به عنوان یک بخش خصوصی نام نویسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The coxswain and the quartermaster were killed at the wheel, and Nigel Tibbets took the helm.
[ترجمه گوگل]گاوچران و ارباب پشت فرمان کشته شدند و نایجل تیبتس سکان هدایت را در دست گرفت
[ترجمه ترگمان]مباشر کشتی و گروهبان سر فرمان کشته شده بودند و نایجل Tibbets سکان را برداشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Geoffrey as quartermaster issued Joe with three kilos of rice, a couple of dried cabbage, and some dried pork.
[ترجمه گوگل]جفری به عنوان سرپرست چهارکیلو جو را با سه کیلو برنج، چند کلم خشک و مقداری گوشت خوک خشک کرد
[ترجمه ترگمان]جفری به عنوان گروهبان با سه کیلوگرم برنج، چند کلم خشک و مقداری گوشت خوک خشک شده، صادر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The quartermaster has only two sizes, too large and too small.
[ترجمه گوگل]چهارخانه فقط دو اندازه دارد، خیلی بزرگ و خیلی کوچک
[ترجمه ترگمان]گروهبان فقط دو اندازه دارد، بزرگ و کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. QUARTERMASTER: Sorry, I already issued all of those kits. How about a whiskey?
[ترجمه گوگل]QARTERMASTER: متأسفم، من قبلاً همه آن کیت ها را صادر کرده ام یک ویسکی چطور؟
[ترجمه ترگمان]ببخشید، من قبلا همه اون kits رو منتشر کردم ویسکی چطوره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The captain ordered the quartermaster to send out a signal.
[ترجمه گوگل]کاپیتان به فرمانده دستور داد تا علامتی بفرستد
[ترجمه ترگمان]ناخدا فرمان داد که فرمان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The quartermaster rang up the order on the engine room telegraph.
[ترجمه گوگل]رئیس محله سفارش را در تلگراف موتورخانه زنگ زد
[ترجمه ترگمان]گروهبان مامور زنگ تلگراف را به صدا درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was promoted to company quartermaster from a cookhouse soldier rank by rank.
[ترجمه گوگل]او از یک سرباز آشپزی درجه به درجه به سرپرست شرکت ارتقا یافت
[ترجمه ترگمان]او را به مقام افسری ارتقا داده و از خدمت سربازی در آشپزخانه به مقام درجه یک ارتقا یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The quartermaster [ ix ] has only two sizes: too large and too small.
[ترجمه گوگل]Quartermaster [ ix ] فقط دو اندازه دارد: خیلی بزرگ و خیلی کوچک
[ترجمه ترگمان]The [ ix ] تنها دو اندازه دارد: بیش از حد بزرگ و بیش از حد کوچک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's in the quartermaster corps.
[ترجمه گوگل]او در سپاه چهارم است
[ترجمه ترگمان]او در سپاه quartermaster است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A 23-year-old man arrested with false papers was described as a Provo quartermaster.
[ترجمه گوگل]مرد 23 ساله ای که با اوراق جعلی دستگیر شده بود به عنوان یک چهارم پروو معرفی شد
[ترجمه ترگمان]یک مرد ۲۳ ساله دستگیر شده با مدارک جعلی به عنوان گروهبان Provo توصیف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This hope, however, diminished as a result of something done by the quartermaster department.
[ترجمه گوگل]با این حال، این امید در نتیجه کاری انجام شده توسط بخش چهارم کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]با این حال، این امید در نتیجه کاری که اداره quartermaster انجام داده بود تقلیل یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سر رشته دار (اسم)
quartermaster

انگلیسی به انگلیسی

• petty ship officer; army officer responsible for providing troops with basic necessities (such as housing, clothing, etc.)
a quartermaster is an army officer who is responsible for accommodation, food, and equipment.

پیشنهاد کاربران

quartermaster ( n ) ( kwɔrt̮ərˌm�stər ) =an officer in the army who is in charge of providing food, uniforms, and a place to live
quartermaster
فرمانروا

بپرس