96 1574 100 1 quartered /ˈkwɔːrtərd/ /ˈkwɔːtəd/چارک شده، چهار یک شده، بخش شده به چهار قسمت، (به ویژه سرباز) مسکن داده شده، ساکن (در) بررسی کلمه quartered صفت ( adjective )• (1) تعریف: divided into four parts.• (2) تعریف: provided with lodgings or quarters.• (3) تعریف: quartersawed. معنی کلمه quartered به انگلیسی quartered• divided into fourths; divided into parts; housed, lodged quartered را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها توحيد > فانوس طوس توحيد > اللهم یسرو و لا تعسر توحيد > الله معک توحيد > دکترین Mersedeh > playing chess Mersedeh > coin collecting Mani > Some great ones Figure > marshland نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته Farhoodپارسا میریوسفیDark Light امین آریاFigureمحمد حاتمی نژادمحمدرضا ایوبی صانعヴァヒド فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست نگون اقبال صحنه نبرد یک غازی غلتید عجل الله تعالی فرجه طبل غازی