qualifier

/ˈkwɑːləˌfaɪər//ˈkwɒlɪfaɪə/

معنی: فرع اسم یا صفت، توصیف کننده، ملایم سازنده، کلمه توصیفی
معانی دیگر: (شخص یا چیز) واجد شرایط، سزنده، شایسته، به درد بخور، (مسابقه) برگزیده برای دور بعد، راه یافته به دوره ی بعد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing that qualifies, esp. to participate in a competition.

(2) تعریف: in grammar, a word such as an adjective or adverb, or a word group that modifies the meaning of another word or word group; modifier.

جمله های نمونه

1. In 'the open door', 'open' is a qualifier, describing the door.
[ترجمه علی مرادی] در جمله 'درِباز"، کلمه باز یک موصوف، در را شرح می دهد.
|
[ترجمه گوگل]در "در باز"، "باز" ​​یک معیار است که در را توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]در در باز، یک بازی انتخابی است و در را توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Kenya's Robert Kibe was the fastest qualifier for the 800 metres final.
[ترجمه گوگل]رابرت کیبه از کنیا سریعترین مسابقه مقدماتی فینال 800 متر بود
[ترجمه ترگمان]روبرت Kibe از کنیا سریع ترین گزینه انتخابی برای فینال ۸۰۰ متر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Scotland were ahead in their European championship qualifier in Iceland.
[ترجمه گوگل]اسکاتلند در مسابقات مقدماتی قهرمانی اروپا در ایسلند پیش بود
[ترجمه ترگمان]اسکاتلند در مسابقات انتخابی قهرمانی اروپا در ایسلند قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Belgium and Italy are playing in tonight's qualifier.
[ترجمه گوگل]بلژیک و ایتالیا در دیدار رده بندی امشب به مصاف هم می روند
[ترجمه ترگمان]بلژیک و ایتالیا در مسابقات انتخابی امشب بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He needs a high placing in today's qualifier to reach the final.
[ترجمه گوگل]او برای رسیدن به فینال به جایگاه بالایی در دیدار مقدماتی امروز نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]او برای رسیدن به مرحله نهایی به یک قرار گرفتن بالا نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The U. S. beat Panama in the Olympic soccer qualifier.
[ترجمه گوگل]آمریکا در مسابقات انتخابی فوتبال المپیک پاناما را شکست داد
[ترجمه ترگمان]U اس پاناما را در مسابقات انتخابی فوتبال المپیک شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ramoz is a qualifier for the National Rodeo Finals.
[ترجمه گوگل]راموز یک بازیکن مقدماتی برای فینال ملی رودئو است
[ترجمه ترگمان]Ramoz یک مسابقه انتخابی برای جام ملی Rodeo است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Masters qualifier will be played on the morning of the opening day.
[ترجمه گوگل]مسابقه مقدماتی مسترز صبح روز افتتاحیه برگزار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]مسابقات انتخابی استادان در صبح روز افتتاحیه انجام خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is determined by the low level qualifier on the Host Data Set name, as defined previously in Figure
[ترجمه گوگل]این توسط واجد شرایط سطح پایین در نام مجموعه داده میزبان تعیین می شود، همانطور که قبلا در شکل تعریف شده است
[ترجمه ترگمان]این مساله توسط تعیین سطح پایین مقدماتی روی نام میزبان داده میزبان تعیین می شود، همانطور که قبلا در شکل تعریف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Collection of declared namespaces and qualifier strings declared by this schema.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از فضاهای نام و رشته های واجد شرایط اعلام شده توسط این طرحواره
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از namespaces های اعلام شده و رشته های مقدماتی که توسط این طرح اعلام شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Andriy Shevchenko has only one qualifier. Ukraine take on Georgia in Kiev on Wednesday September 6 th.
[ترجمه گوگل]آندری شوچنکو تنها یک بازی مقدماتی دارد اوکراین روز چهارشنبه 6 سپتامبر در کیف به مصاف گرجستان می رود
[ترجمه ترگمان]آندری شوچنکو تنها یک مسابقه انتخابی دارد اکراین روز چهارشنبه ۶ سپتامبر در کیف به مصاف گرجستان می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cannot specify a find qualifier for names without specifying a name.
[ترجمه گوگل]نمی توان یک واجد شرایط یافتن برای نام ها بدون تعیین نام تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]نمی توان یک یافته انتخابی برای نام ها را بدون مشخص کردن یک نام مشخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Concentrating switching function qualifier. Right - click for expanding switching function.
[ترجمه گوگل]تعیین کننده عملکرد سوئیچینگ متمرکز برای گسترش عملکرد سوئیچینگ کلیک راست کنید
[ترجمه ترگمان]۳ ۲ راست - برای گسترش تابع سوئیچ کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A qualifier can be used to denote a specific type of requirement, e. g. product requirement, quality management requirement, customer requirement.
[ترجمه گوگل]یک واجد شرایط می تواند برای نشان دادن نوع خاصی از نیاز استفاده شود g نیاز محصول، نیاز مدیریت کیفیت، نیاز مشتری
[ترجمه ترگمان]یک بازی انتخابی می تواند برای نشان دادن نوع خاصی از نیازمندی ها به کار رود گرم نیازمندی های محصول، نیاز به مدیریت کیفیت، نیازهای مشتری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرع اسم یا صفت (اسم)
qualifier

توصیف کننده (اسم)
qualifier

ملایم سازنده (اسم)
qualifier

کلمه توصیفی (اسم)
qualifier

انگلیسی به انگلیسی

• modifier, word that modifies the meaning of another word (grammar); limiter, something that restricts; authorizer, trainer
a qualifier is a person or thing that qualifies for something, especially a person who is successful in the first part of a competition and qualifies for the main competition or the next round.
a qualifier is a race or competition that entrants must win or do well in so that they can progress to a more important race or competition.

پیشنهاد کاربران

( فوتبال ) مسابقه مقدماتی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : qualify
✅ اسم ( noun ) : qualification / qualifier / quality
✅ صفت ( adjective ) : qualified / quality / qualitative
✅ قید ( adverb ) : qualitatively
شاخص
( دستور زبان ) قیدِ صفت
معیار
qualifier ( ورزش ) ==واژه بیگانه: qualifierواژه مصوب: برگزیده 1تعریف: شرکت کننده ای که برای مرحلۀ بعدی رقابت یا مرحلۀ نهایی مسابقات انتخاب شده است==qualifier ( ریلی ) ==واژه بیگانه: qualifierواژه مصوب: شناسة تعمیرتعریف: رمزینه ای حرفی ـ عـددی برای مشخص کردن منطقه ای که در آنجا تعمیراتی بر روی واگن انجام شده یا قطعات آن بازسازی یا تعویض شده است==qualifier ( ریلی ) ==واژه بیگانه: qualifierواژه مصوب: شناسة تعمیرتعریف: رمزینه ای حرفی ـ عـددی برای مشخص کردن منطقه ای که در آنجا تعمیراتی بر روی واگن انجام شده یا قطعات آن بازسازی یا تعویض شده است==qualifier ( ریلی )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه مصوب: شناسة تعمیر
تعریف: رمزینه ای حرفی ـ عـددی برای مشخص کردن منطقه ای که در آنجا تعمیراتی بر روی واگن انجام شده یا قطعات آن بازسازی یا تعویض شده است

کیفیت سنج
در فوتبال مقدماتی گویند. برای مثال مقدماتی جام جهانی و . . .
تعیین کننده
بازیِ انتخابی
بازی تعیین کننده
ملایم سازنده، فرع اسم یا صفت، کلمه توصیفی، توصیف کننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس