pyrogenic


معنی: گرمازا، اذرین، تب اور، گرمی بخش
معانی دیگر: گرما زاد، آذر زاد، تف زاد، ایجاد شده در اثر گرما، ایجاد شده توسط تب، تب زاد

جمله های نمونه

1. In pyrogenic stage, the study group and the control group were both used small dose Diazepam while the observation group was only used antipyretic.
[ترجمه گوگل]در مرحله تب زایی، گروه مورد و شاهد هر دو از دیازپام با دوز کم استفاده کردند و گروه مشاهده فقط از ضد تب استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]در مرحله pyrogenic گروه مطالعه و گروه کنترل هر دو از دوزهای کم استفاده می کردند در حالیکه گروه مشاهده تنها از antipyretic استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Principles of pyrogenic decomposition of PVC and the principles of heat stabilizer were introduced.
[ترجمه گوگل]اصول تجزیه تب زایی PVC و اصول تثبیت کننده حرارتی معرفی شد
[ترجمه ترگمان]اصول تجزیه pyrogenic PVC و اصول تثبیت کننده حرارتی معرفی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. As a result, the environmental influence potential of pyrogenic decomposition is better than that of breaking in Guangzhou.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، پتانسیل تأثیر محیطی تجزیه تب زا بهتر از شکستن در گوانگژو است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، پتانسیل نفوذ محیطی برای تجزیه pyrogenic بهتر از قابلیت شکستن در گوانگ ژو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the closed seam, the pyrogenic rock compressed and compacted the structure coal. There is a stress concentrated at the tip of the structure, which could provide the inner energy for the gas.
[ترجمه گوگل]در درز بسته، سنگ تبخیر زغال سنگ ساختار را فشرده و فشرده می کند یک تنش متمرکز در نوک سازه وجود دارد که می تواند انرژی داخلی گاز را تامین کند
[ترجمه ترگمان]در درزه ای بسته، سنگ pyrogenic به هم چسبیده و فشرده شد یک فشار متمرکز بر نوک ساختار وجود دارد که می تواند انرژی درونی برای گاز را فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the pyrogenic production procedure, negative pressure may exit in gas equipment and containers and consequently damage them.
[ترجمه گوگل]در روش تولید پیروژنیک ممکن است فشار منفی در تجهیزات و ظروف گاز خارج شود و در نتیجه به آنها آسیب برساند
[ترجمه ترگمان]در روش تولید pyrogenic، فشار منفی ممکن است در تجهیزات و ظروف گاز خارج شود و در نتیجه به آن ها آسیب برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Principles of pyrogenic process, wet process and other methods are more fully described. The feasibility of the technology of comprehensively treating electric arc furnace dust is discussed.
[ترجمه گوگل]اصول فرآیند تب زایی، فرآیند مرطوب و سایر روش ها به طور کامل توضیح داده شده است امکان سنجی فناوری تصفیه جامع گرد و غبار کوره قوس الکتریکی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]اصول فرآیند pyrogenic، فرآیند مرطوب و روش های دیگر به طور کامل توضیح داده شده اند امکان سنجی فن آوری برخورد جامع با گرد و غبار کوره قوس الکتریکی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pyrogenic decomposition property, porosity and graphitization extent of petroleum coke were investigated by analyzing the petroleum coke raw material.
[ترجمه گوگل]خواص تجزیه تب زا، تخلخل و میزان گرافیتی شدن کک نفتی با تجزیه و تحلیل مواد خام کک نفتی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ویژگی تجزیه pyrogenic، تخلخل و میزان graphitization of نفتی توسط تجزیه و تحلیل مواد خام کک مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For the prevention of pyrogenic reactions and cross infections, the cleaning and sterilization of the chief component parts of CFBCS should be under rigid rules.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از واکنش های تب زا و عفونت های متقاطع، تمیز کردن و استریل کردن اجزای اصلی CFBCS باید تحت قوانین سفت و سخت باشد
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از واکنش های pyrogenic و آلودگی متقابل، تمیز کردن و استریلیزاسیون بخش های اصلی of باید تحت قوانین سخت و سخت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The project takes pyrogenic dry distillation gas of soft coal in continuous retort as the fuel gas and produces ferroalloy coke and crude tar oil.
[ترجمه گوگل]این پروژه گاز تقطیر خشک زغال‌سنگ نرم را به‌عنوان گاز سوخت به‌صورت پیوسته در نظر می‌گیرد و کک فروآلیاژ و نفت قیر خام تولید می‌کند
[ترجمه ترگمان]این پروژه گاز تقطیر خشک ذغال سنگ سوز را در پاسخ پیوسته به عنوان سوخت سوختی مورد استفاده قرار می دهد و کک ferroalloy و نفت خام را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cement-extracted liquid induced no acute toxicity in mice, pyrogenic reaction in rabbits, genetic toxicity in mice or allergic reaction in guinea pigs.
[ترجمه گوگل]مایع استخراج شده از سیمان هیچ سمیت حاد در موش، واکنش تب زا در خرگوش، سمیت ژنتیکی در موش یا واکنش آلرژیک در خوکچه هندی ایجاد نکرد
[ترجمه ترگمان]مایع استخراج شده باعث سمیت شدید در موش ها، واکنش pyrogenic به خرگوش ها، سمیت ژنتیکی در موش و یا واکنش آلرژیک در pigs هندی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the safety of the patients, the quality of disposable plastic syringes must strictly meet the specification of non-toxic, sterile and non- pyrogenic .
[ترجمه گوگل]برای ایمنی بیماران، کیفیت سرنگ های پلاستیکی یکبار مصرف باید کاملاً مطابق با مشخصات غیر سمی، استریل و غیر تب زا باشد
[ترجمه ترگمان]برای ایمنی بیماران، کیفیت سرنگ پلاستیکی disposable باید به شدت با مشخصات غیر سمی، عقیم و غیر - مطابقت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To observe the advantages of exhausting by anus after pyrogenic dressing therapy of fennel(Chinese Herbs) to abdomen operation.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده مزایای اکستنشن توسط مقعد پس از درمان پانسمان تب زا با رازیانه (گیاهان چینی) تا عمل شکم
[ترجمه ترگمان]هدف از مشاهده مزایای of توسط مقعد پس از pyrogenic کردن درمان fennel (گیاهان چینی)تا عمل شکم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Methods Collagen was used to perform the following biological test:acute systematic toxicity test, hemolytic test, pyrogenic reaction test, test for skin irritation.
[ترجمه گوگل]روش ها از کلاژن برای انجام آزمایش بیولوژیکی زیر استفاده شد: تست سمیت سیستماتیک حاد، تست همولیتیک، تست واکنش تب زا، تست برای تحریک پوست
[ترجمه ترگمان]روش های Collagen برای انجام آزمایش بیولوژیکی ذیل مورد استفاده قرار گرفت: تست سمیت شدید حاد، تست hemolytic hemolytic، تست واکنش pyrogenic، تست خارش پوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In this paper, effects of molybdenum, zirconium and selenium and some other trace elements on pyrogenic hydrocarbon generation of lignite was researched.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، اثرات مولیبدن، زیرکونیوم و سلنیوم و برخی عناصر کمیاب دیگر بر تولید هیدروکربن تب زای لیگنیت مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در این مقاله اثرات مولیبدونم، زیرکونیوم و سلنیوم و برخی عناصر ردیابی دیگر در تولید هیدروکربن pyrogenic مورد تحقیق قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گرمازا (صفت)
calorific, pyrogenic, pyrogenous

اذرین (صفت)
pyrogenic, pyrogenous, igneous, plutonic

تب اور (صفت)
pyrogenic, pyrogenous, pyretic, pyrexial, pyogenic

گرمی بخش (صفت)
pyrogenic, pyrogenous

انگلیسی به انگلیسی

• causing a rise in body temperature

پیشنهاد کاربران

بپرس