pygmy

/ˈpɪɡmi//ˈpɪɡmi/

معنی: قد کوتاه، ادم کوتاه قد، پیگمی، کوتاه
معانی دیگر: (افسانه و تاریخ های کهن) هریک از نژادهای کوته قامت افریقا یا آسیا، افریقایی متعلق به نژاد negrillo، آسیایی متعلق به نژاد negrito، (p کوچک - آسیایی یا جانور یا گیاه) ریزه، کوته قد، کوتوله، کم رشد، (p کوچک - آدم یا چیز) کم ارزش، بی اهمیت، ناچیز، pigmy کوتاه، میمون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: Pigmies, Pygmies
(1) تعریف: one of a race of African or Asian people of small stature.

(2) تعریف: (l.c.) one that is unusually short or small.
متضاد: giant
مشابه: midget

جمله های نمونه

1. Reaching a maximum height of 56cm the pygmy goat is essentially a pet.
[ترجمه گوگل]با رسیدن به حداکثر قد 56 سانتی متر، بز کوتوله در اصل یک حیوان خانگی است
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به حداکثر ارتفاع ۵۶ سانتی متر، بز کوتوله در اصل یک حیوان خانگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In fact, Galvin sees protecting the pygmy owl and its habitat as a boon to the economy and wildlife alike.
[ترجمه گوگل]در واقع، گالوین حفاظت از جغد کوتوله و زیستگاه آن را به عنوان یک موهبت برای اقتصاد و حیات وحش می داند
[ترجمه ترگمان]در واقع، Galvin شاهد حفاظت از جغد کوتوله و زیستگاه آن به عنوان نعمتی برای اقتصاد و حیات وحش به طور یک سان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Environmentalists feel saving the pygmy owl requires re-establishing flourishing desert riparian areas.
[ترجمه گوگل]محیط بانان احساس می کنند که نجات جغد کوتوله مستلزم ایجاد مجدد نواحی ساحلی بیابانی شکوفا است
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست احساس می کنند که حفظ جغد کوچک به ایجاد مجدد مناطق ساحلی desert نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She lost concentration, and the pygmy vanished.
[ترجمه گوگل]او تمرکز خود را از دست داد و کوتوله ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]او تمرکز را از دست داد و کوتوله ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They coaxed everything from pygmy mice to snakes to cheetahs into running on a treadmill while wearing an oxygen mask.
[ترجمه گوگل]آنها همه چیز را از موش کوتوله گرفته تا مار و یوزپلنگ به دویدن روی تردمیل در حالی که ماسک اکسیژن به چشم داشتند، تشویق کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها همه چیز را از موش کوتوله گرفته تا مارها را به دویدن بر روی تردمیل به هنگام پوشیدن ماسک اکسیژن تشویق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This section was a stunted pygmy of the city, but all hers to handle and manipulate.
[ترجمه گوگل]این بخش یک کوتوله کوچک از شهر بود، اما تماماً مال او بود که باید آن را اداره کند و دستکاری کند
[ترجمه ترگمان]این بخش یکی از pygmy از شهر بود، اما تمام قدرت او بر آن بود که بر آن مسلط شود و دست و پا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Still, the press jumped on the pygmy owl angle, splashing headlines about the controversy across the top of both dailies.
[ترجمه گوگل]با این حال، مطبوعات از زاویه جغد کوتوله پرش کردند و تیترهایی را در مورد بحث و جدل در بالای هر دو روزنامه منتشر کردند
[ترجمه ترگمان]با این حال، مطبوعات از زاویه جغد کوتوله پریدند و اخبار مربوط به بحث و مجادله را در بالای هر دو روزنامه پخش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pygmy Chain Swords are low-growing, and were used in the foreground, and Java Fern grows attached to bogwood.
[ترجمه گوگل]شمشیرهای زنجیره ای پیگمی کم رشد هستند و در پیش زمینه استفاده می شدند و سرخس جاوا به چوب باتلاق می روید
[ترجمه ترگمان]Swords زنجیره کوتاه رو به رشد پایین هستند و در پیش زمینه به کار گرفته شده اند و جاوا Fern به bogwood متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The school site is located in prime pygmy owl habitat.
[ترجمه گوگل]سایت مدرسه در زیستگاه اصلی جغد کوتوله قرار دارد
[ترجمه ترگمان]محل این مدرسه در زیستگاه انسان های کوتوله تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The animals in effect became pygmy elephants.
[ترجمه گوگل]حیوانات در واقع به فیل های کوتوله تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In fact, ideally we'd have pygmy people, too.
[ترجمه گوگل]در واقع، در حالت ایده آل، ما نیز افراد کوتوله را خواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، در حالت ایده آل ما افراد کوتوله نیز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As their name indicates, pygmy tarsiers are small -- weighing about 2 ounces ( 50 grammes ).
[ترجمه گوگل]همانطور که از نام آنها مشخص است، تارسیرهای پیگمی کوچک هستند - حدود 2 اونس (50 گرم) وزن دارند
[ترجمه ترگمان]همانطور که نام آن ها نشان می دهد، tarsiers کوتوله کوچک هستند و حدود ۲ اونس (۵۰ گرم)وزن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pygmy flying squirrel western cowboy adventure in mind.
[ترجمه گوگل]ماجراجویی کابوی غربی سنجاب پرنده پیگمی در ذهن
[ترجمه ترگمان]این یک ماجراجویی کوچک و سنجاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The various pygmy groups are thus the products of harshcircumstances.
[ترجمه گوگل]بنابراین گروه های مختلف کوتوله محصول شرایط سخت هستند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه گروه های مختلف کوتوله محصولات of هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قد کوتاه (اسم)
pygmy

ادم کوتاه قد (اسم)
manikin, pygmy

پیگمی (اسم)
pygmy

کوتاه (صفت)
concise, short, little, miniature, succinct, dumpy, stocky, transient, laconic, stunted, pygmy, synoptic, synoptical

انگلیسی به انگلیسی

• unusually small person, dwarf; anything that is unusually small for its kind
dwarfish, midget; miniature, tiny; very small
pygmy is used to refer to a species of animal which is the smallest of a group of related species; a technical use.
a pygmy is a very small person, especially a person who comes from a racial group in which the people are all small.

پیشنهاد کاربران

بپرس