puzzlement

/ˈpəzəlmənt//ˈpʌzlmənt/

معنی: حیرت، سرگشتگی، بغرنجی
معانی دیگر: حیرت، سرگشتگی، بغرنجی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a condition of being mystified or confused.
مشابه: perplexity

(2) تعریف: some thing, person, or situation that causes mystification or confusion.
مشابه: enigma, perplexity

جمله های نمونه

1. He stared at the words in complete puzzlement.
[ترجمه گوگل]با گیج کامل به کلمات خیره شد
[ترجمه ترگمان]او با حیرت به کلمات خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'll never forget the look of puzzlement on his face.
[ترجمه سیروس] من هیچوقت اون نگاه مبهوتی که روی صورتش بود رو فراموش نمیکنم
|
[ترجمه گوگل]من هرگز نگاه گیج و متحیر صورتش را فراموش نمی کنم
[ترجمه ترگمان]هرگز قیافه او را فراموش نخواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was left with puzzlement as to the existence or non-existence of God.
[ترجمه گوگل]در مورد وجود یا عدم وجود خدا در حیرت مانده بودم
[ترجمه ترگمان]با سرگشتگی و حیرتی از وجود یا وجود خدا به جا مانده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Slowly the wonder faded, shading into puzzlement.
[ترجمه گوگل]به آرامی این شگفتی محو شد و به گیج تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]شگفتی به تدریج محو شد و دست و پایش را میان حیرت فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A state of temporary confusion or puzzlement is at the heart of all learning.
[ترجمه سیروس] هیچوقت اون مبهوت روی صورتش رو فراموش نمیکنم
|
[ترجمه گوگل]حالت سردرگمی یا گیج شدن موقت در قلب همه یادگیری است
[ترجمه ترگمان]حالت سردرگمی و سردرگمی موقتی در قلب همه یادگیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Chuck stared down at him in puzzlement for a moment.
[ترجمه گوگل]چاک برای لحظه ای متحیر به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]چاک و برای لحظه ای هاج و واج به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She shook her head in puzzlement.
[ترجمه گوگل]با تعجب سرش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]سرش را با حیرت تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mainstream economists profess much puzzlement over the failure of the rate of productivity growth to accelerate so far in this decade.
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان جریان اصلی نسبت به سرعت بخشیدن به نرخ رشد بهره وری تا کنون در این دهه اظهار تعجب زیادی می کنند
[ترجمه ترگمان]اقتصاد دانان از شکست نرخ رشد بهره وری برای تسریع در این دهه بحث می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He frowned in puzzlement.
[ترجمه گوگل]مات و مبهوت اخم کرد
[ترجمه ترگمان]او با حیرت اخمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Three hours later, to our puzzlement, a small fishing boat scurried up in our wake, firing red distress rockets.
[ترجمه گوگل]سه ساعت بعد، در کمال تعجب، یک قایق ماهیگیری کوچک به دنبال ما دوید و راکت‌های مظلوم قرمز را شلیک کرد
[ترجمه ترگمان]سه ساعت بعد، یک قایق کوچک ماهیگیری کوچک در حالی که از خواب بیدار شده بود، سراسیمه از خواب بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Theodora stood for a moment staring with puzzlement into the dark.
[ترجمه گوگل]تئودورا برای لحظه ای ایستاد و با گیج به تاریکی خیره شد
[ترجمه ترگمان]لحظه ای ایستاد و مات و مبهوت به تاریکی خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her flag of meanings dimmed in puzzlement.
[ترجمه گوگل]پرچم معانی او در حیرت کم رنگ شد
[ترجمه ترگمان]مسدود کننده معانی او با سرگشتگی از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There we found Nina a mixture of puzzlement and impatience after being detained for five very boring hours.
[ترجمه گوگل]در آنجا متوجه شدیم نینا آمیزه ای از گیج و بی حوصلگی پس از پنج ساعت بازداشت بسیار کسل کننده بود
[ترجمه ترگمان]در آنجا نی نا را پس از پنج ساعت سکوت آمیخته با حیرتی و بی قراری پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Puzzlement outside the country has been matched by even greater anxiety within it.
[ترجمه گوگل]گیج شدن در خارج از کشور با اضطراب حتی بیشتر در داخل آن مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]خارج از کشور با نگرانی بیشتری در این زمینه تطبیق داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حیرت (اسم)
bewilderment, admiration, enthusiasm, wonder, surprise, amazement, wonderment, perplexity, astonishment, consternation, delight, rapture, puzzlement, quandary

سرگشتگی (اسم)
bewilderment, perplexity, astonishment, puzzlement

بغرنجی (اسم)
puzzlement, complexity, complication, intricacy, snarl, complicacy

انگلیسی به انگلیسی

• bafflement; confusion; bewilderment, perplexity
puzzlement is confusion that you feel when you do not understand something.

پیشنهاد کاربران

گیج و گنگ
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : puzzle
✅️ اسم ( noun ) : puzzle / puzzlement
✅️ صفت ( adjective ) : puzzled / puzzling
✅️ قید ( adverb ) : _
confusion
گیجی، سردرگمی، ابهام

بپرس