putsch

/ˈpʊt͡ʃ//pʊt͡ʃ/

شورش، بلوا، طغیان سیاسی، توطئه محرمانه برای بر انداختن حکومت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (sometimes cap.) a sudden attempted seizure of state power.

جمله های نمونه

1. Probably the putsch of 30 September 1965 was intended to pre-empt the power struggle which must ensue when the president died.
[ترجمه گوگل]احتمالاً کودتای 30 سپتامبر 1965 برای جلوگیری از جنگ قدرت بود که باید پس از مرگ رئیس جمهور رخ دهد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Instead, he frightened them into suppressing his putsch through the use of the Bavarian state police.
[ترجمه گوگل]در عوض، با استفاده از پلیس ایالت باواریا، آنها را برای سرکوب کودتای خود ترساند
[ترجمه ترگمان]در عوض، او آن ها را در سرکوب putsch از طریق استفاده از پلیس ایالتی باواریا به وحشت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This was the time of the August 1991 putsch.
[ترجمه گوگل]این زمان کودتای اوت 1991 بود
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our own little putsch was carried through without loss of life, you remember.
[ترجمه گوگل]به یاد دارید کودتای کوچک ما بدون تلفات جانی انجام شد
[ترجمه ترگمان]انقلاب کوچک ما بدون از دست دادن زندگی ادامه داشت، یادتان هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Then came the August 1991 putsch.
[ترجمه گوگل]سپس کودتای اوت 1991 اتفاق افتاد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The third time was for Wuxu Putsch and the Boxre and it fully played two functions— "resisting the outside" and "pacifying the inner side".
[ترجمه گوگل]بار سوم برای Wuxu Putsch و Boxre بود و به طور کامل دو عملکرد را ایفا کرد: "مقاومت در خارج" و "آرامش بخش داخلی"
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Barely 14 months later, a failed putsch in Moscow left the Soviet Union in ruins.
[ترجمه گوگل]تقریباً 14 ماه بعد، یک کودتای نافرجام در مسکو اتحاد جماهیر شوروی را ویران کرد
[ترجمه ترگمان]۱۴ ماه بعد، یک putsch شکست خورده در مسکو، اتحاد جماهیر شوروی را ویران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The victorious Ms Merkel need fear no putsch, but that may make political renewal harder.
[ترجمه گوگل]خانم مرکل پیروز نیاز به ترس از کودتا ندارد، اما این ممکن است تجدید سیاسی را دشوارتر کند
[ترجمه ترگمان]خانم مارکل پیروزمند نیاز به ترس ندارد، اما این ممکن است تجدید نظر سیاسی را سخت تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After the '44 Putsch they arrested him.
[ترجمه گوگل]پس از کودتای 44 او را دستگیر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها بعد از ۴۴ دقیقه دستگیر شدن او را دستگیر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Both generals were convicted for their role in the failed putsch.
[ترجمه گوگل]هر دو ژنرال به دلیل نقش داشتن در کودتای نافرجام محکوم شدند
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The country, not surprisingly, preferred to wait to be persuaded rather than get pulverized in a partisan putsch.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که کشور ترجیح داد به جای اینکه در یک کودتای حزبی پودر شود، منتظر متقاعد شدن باشد
[ترجمه ترگمان]این کشور، که به طرز شگفت انگیزی ترجیح داده بود تا به جای اینکه در یک putsch حزبی برخورد کند، صبر کرد تا متقاعد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The prospect of Hitler's trial in the aftermath of the failed putsch caused the Bavarian authorities acute embarrassment.
[ترجمه گوگل]چشم انداز محاکمه هیتلر پس از کودتای نافرجام باعث شرمساری شدید مقامات باواریا شد
[ترجمه ترگمان]چشم انداز محاکمه هیتلر پس از شکست ناموفق باعث شرمساری مقامات باواریا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is also the day, in 192 when the SS was founded, when the Munich beer hall putsch took place in 192 the day the German monarchy ended in 191 and the day the German revolution failed in 184
[ترجمه گوگل]همچنین روزی است، در سال 192، زمانی که اس اس تأسیس شد، زمانی که کودتای سالن آبجو مونیخ در سال 192 رخ داد، روز پایان یافتن سلطنت آلمان در سال 191 و روز شکست انقلاب آلمان در سال 184
[ترجمه ترگمان]همچنین در سال ۱۹۲ وقتی که SS در سال ۱۹۲ میلادی تاسیس شد، زمانی که تالار آبجو مونیخ در ۱۹۲ سالگی به پایان رسید، حکومت سلطنتی آلمان در سال ۱۹۱ به پایان رسید و انقلاب آلمان در ۱۸۴ مورد شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For a best case, imagine a virtuous circle of events that starts with a favorable market reaction to Paulson's putsch.
[ترجمه گوگل]برای بهترین حالت، دایره ای از رویدادها را تصور کنید که با واکنش مطلوب بازار به کودتای پالسون شروع می شود
[ترجمه ترگمان]برای بهترین حالت، یک دایره با تقوا را تصور کنید که با واکنش بازار مطلوب به putsch s شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• revolt, uprising, coup attempt
a putsch is an organized attempt to overthrow a government.

پیشنهاد کاربران

A violent attempt to overthrow a government; a coup.
تلاش خشونت آمیز با هدف براندازی دولت یا حکومت، کودتا.

بپرس