putrid

/ˈpjuːtrəd//ˈpjuːtrɪd/

معنی: فاسد، متعفن
معانی دیگر: گندیده، پوسیده، سپست، (اخلاقا) فاسد، هرزه، بسیار ناخوشایند، افتضاح، بد، زننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: putridly (adv.), putridity (n.), putridness (n.)
(1) تعریف: of, concerning, or exhibiting rot or decomposition.
مترادف: addled, decaying, decomposing, rotten
مشابه: bad, moldy, mortified, purulent, rancid, saprogenic, sour, spoiled

- The putrid meat gave off a nauseating smell.
[ترجمه گوگل] گوشت گندیده بوی تهوع آوری می داد
[ترجمه ترگمان] گوشت فاسد بوی تهوع آور را می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a strong unpleasant odor, as of decaying matter.
مترادف: fetid, rancid, rank, rotten, sour
مشابه: foul, moldy, musty, noisome, sickening, spoiled

- They breathed the foul air of the putrid swamp.
[ترجمه گوگل] هوای کثیف مرداب فاسد را تنفس کردند
[ترجمه ترگمان] هوای متعفن باتلاق را استنشاق کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: exceptionally bad or offensive.
مترادف: offensive, revolting
مشابه: awful, bad, disgusting, fulsome, horrible, loathsome, objectionable, rank, repellent, repulsive, rotten, sickening, terrible

- I think these gory movies are simply putrid.
[ترجمه گوگل] من فکر می کنم این فیلم های ترسناک به سادگی پوچ هستند
[ترجمه ترگمان] فکر می کنم این فیلم های خونین به سادگی فاسد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a putrid smell
بوی گندیدگی،تعفن

2. the putrid atmosphere of the french court
محیط فاسد دربار فرانسه

3. the putrid cadaver of a cat
لاشه ی گندیده ی یک گربه

4. this putrid weather!
این هوای گند!

5. when i saw the putrid food my stomach turned
وقتی که آن خوراک متعفن را دیدم دلم به هم خورد.

6. her shudder at seeing the putrid corpse
چندش او از دیدن نعش گندیده

7. A putrid smell drove us from the room.
[ترجمه گوگل]بوی گندیده ای ما را از اتاق بیرون کرد
[ترجمه ترگمان]بوی متعفن ما را از اتاق بیرون راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Why did you paint the room that putrid colour?
[ترجمه گوگل]چرا اتاق را با آن رنگ گندیدید؟
[ترجمه ترگمان]چرا اتاق آن رنگ متعفن را نقاشی کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The air settled for sundown, the house again putrid and airless.
[ترجمه گوگل]هوا به غروب آفتاب نشست، خانه دوباره پوسیده و بی هوا
[ترجمه ترگمان]هوا برای غروب آفتاب غروب کرد، خانه دوباره فاسد و سرد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Just another scheme from the putrid sore of the northwest.
[ترجمه گوگل]فقط طرح دیگری از زخم فاسد شمال غرب
[ترجمه ترگمان]فقط یه نقشه دیگه از زخم فاسد شمال غربی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What's that putrid smell?
[ترجمه گوگل]آن بوی گندیده چیست؟
[ترجمه ترگمان]این بوی متعفن چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Random flashes of light: putrid green, violent orange, hellish red, shot through the swarming darkness.
[ترجمه گوگل]جرقه های تصادفی نور: سبز فاسد، نارنجی خشن، قرمز جهنمی، در میان تاریکی ازدحام شلیک شده است
[ترجمه ترگمان]پرتوی از نور: سبز فاسد، نارنجی، سرخ، سرخ، از میان تاریکی انبوه به بیرون شلیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Putrid domestic waste drips into the already festering canals.
[ترجمه گوگل]ضایعات خانگی پوسیده به داخل کانال هایی که قبلاً چرک زده اند می چکد
[ترجمه ترگمان]putrid داخلی، قطره قطره را در آن آب های کثیف، فرو می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The room was airless and putrid and stifling hot, the window lavender with either twilight or dawn.
[ترجمه گوگل]اتاق بی هوا و گندیده بود و خفه کننده داغ بود، اسطوخودوس پنجره با گرگ و میش یا سحر
[ترجمه ترگمان]اتاق هوا گرم و متعفن بود و هوای گرم و خفه کننده داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Rot creates horrendous smells that are putrid to experience.
[ترجمه گوگل]پوسیدگی بوهای هولناکی را ایجاد می کند که تجربه کردن آنها ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]پوسیدگی، بوهای وحشتناک را ایجاد می کند که به تجربه ختم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Putrid. Term applied to a wine having a foul nauseating odour of organic decomposition.
[ترجمه گوگل]پژمرده این اصطلاح به شرابی اطلاق می شود که بوی بد تهوع آور تجزیه آلی دارد
[ترجمه ترگمان]putrid دوره تحصیلی به خاطر شراب بود که بوی گند استفراغ به مشام می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Are you trying to suffocate us with that putrid smell?
[ترجمه گوگل]با آن بوی گندیده می خواهی ما را خفه کنی؟
[ترجمه ترگمان]تو داری سعی می کنی ما رو با این بو گندو خفه کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فاسد (صفت)
perverse, bad, vile, evil, naught, reprobate, addle, decayed, rotten, corrupt, vicious, immoral, wicked, villainous, peccant, dissolute, rancid, gamy, sinister, depraved, rakish, putrid, jadish, virtueless

متعفن (صفت)
fetid, odorous, smelly, rancid, stinking, putrid, fuggy, mephitic

انگلیسی به انگلیسی

• decomposed, decayed; giving off a foul rotten odor
something that is putrid is rotten and beginning to smell disgusting; a formal word.

پیشنهاد کاربران

This word describes something that is extremely foul, rotten, or repulsive. It is often used to describe strong, unpleasant smells or tastes.
مثال؛
The garbage smelled putrid and made me gag.
Someone might say, “I accidentally left my lunch in the fridge for a week, and now it’s putrid. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A person might describe a decaying animal as “having a putrid odor. ”

در زبان باستانی لری واژه کهن و آریایی�پوت put, پوترکسه puterkesa� به معنی پوسیدن وپوسیدگی است. این واژه کهن وارد, زبانهای اروپایی ( انگلیسی، ایتالیایی، . . . ) شده وبه صورت�پیوتریدputrid� به معنی پوسیده،
...
[مشاهده متن کامل]
فاسد، متعفن، گندیده وهمچنین�پیوترفاید به معنی عفونی وچرک نشستن در زبان انگلیسی به کارمیرود. ( تمام این معانی باهم مرتبط هستند ) . ضمن اینکه در لری�پتیpatyبه معنی خالی که همانempty است، ( رجوع بهempty ) با این واژه همریشه است، مثلادر لری درخت پوترکسه، میان تهی، توخالی، و. . است. واژه �پوت پتیpute paty� در لری نیز همریشه است. در زبان اوستایی�پوشpaosh� ( با تبدیل شین به سین به �پوسیدن� ) ودر زبان پهلوی�پوتکputak� است. گمان میرود با واژه�پتpet� در لری به معنی دماغ نیز همریشه باشد ( زیرابینی عضوی منفذدار ومیان تهی وتوخالی ) است.

" پَوش Paosh" واژه ای اوستایی به چمِ " پوسیده، گندیده، متعفن" بوده است.
واژه یِ " پَوشیشتَ Paoshishta" به چمِ " پوسیده ترین، گندیده ترین، متعفن ترین" بوده است.
این واژگان در نبیگِ " فرهنگِ اویم ایوَک" آمده اند. ( " - یشتَ یا - یستَ" در اوستایی با " تَرین" در پارسیِ کُنونی اینهمان هست. ) واژگانِ بالا در تَرگمانِ پهلوی از نبیگِ نامبرده با واژگانِ " پوتَک" و " پوتَکتوم" برابرگرفته شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

به روشنی می توان دریافت که این واژگان نه تنها همچم بلکه همریشه نیز هستند:
پَوش ( اوستایی ) = پوتَک ( پهلوی )
پَوشیشتَ ( اوستایی ) =پوتَکتوم ( پهلوی )
نکته: آنچنان که پیداست واژگانِ " پَوش، پوتَک" با واژگانِ " پوسیده، پوکیده، پوچ" در پارسیِ کُنونی همریشه هستند.
این واژگان با واژه یِ " Putrid" در زبانِ انگلیسی به چمِ " پوسیده، گندیده" نیز همریشه هستند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
1 - بخشِ 818 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ ایرانیِ کهن Altiranisches Woerterbuch" نوشته یِ " Christian Bartholomae"
( در فرتورِ زیر F نشاندهنده یِ نبیگِ " فرهنگِ اویم ایوَک" است و"ar " نیز نشاندهنده یِ " آریایی" است. )

putridputridputrid
adjective
1 : decayed with usually a very bad or disgusting smell
◀️putrid [=rotten] meat
a putrid odor/smell/stench [=a bad smell that something has◀️ when it is decaying]
2 informal : very ugly, bad, or unpleasant
...
[مشاهده متن کامل]

◀️a putrid shade of green
◀️a putrid performance
◀️Before she could tell him to pull out His putrid Semen spurt deep into her Twat

فاسد

بپرس