putatively
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
در نقطه انتقال بین دو حالت یا مرحله متفاوت؛ در شرف تجربه یک تغییر یا رویداد مهم.
... [مشاهده متن کامل]
در آستانه
مترادف: On the verge, on the brink, at the threshold
متضاد: Settled, stable
مثال؛
به طور فرضی؛ به طور کلی فرض می شود یا معروف است که؛ فرض می شود که درست است بدون دلیل قطعی.
به طور ادعایی، به طور ظاهری
مترادف: Allegedly, purportedly, ostensibly
متضاد: Definitely, certainly, proven
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
“The putatively haunted house has attracted many curious visitors. ”
In a scientific discussion, one might say, “The putatively new species of insect has yet to be officially classified. ”
A news headline might read, “The putatively safe product is now under investigation. ”
به طور ادعایی، به طور ظاهری
مترادف: Allegedly, purportedly, ostensibly
متضاد: Definitely, certainly, proven
... [مشاهده متن کامل]
مثال؛
ظاهرا
فرضی ، احتمالی
به شکل شایع - به طور مفروض