put your foot in it

پیشنهاد کاربران

خیط کاشتن، سوتی دادن
گفتن غیر عمدی چیزی که باعث شرمندگی و ناراحت شدن کسی که باهاشی بشه که در نتیجه خودت رو هم شرمنده میکنه
گفتن چیزی ( یا انجام دادن کاری ) که سبب شرمندگی یا ناراحتی طرف مقابل میشه.
( به طور ناخواسته و غیر عمدی )
اشتباه لپی کردن، گند زدن
پا پیش گذاشتن برای دخالت در موضوع یا مسئله ای، ، واسطه شدن در مورد موضوعی، ، خود را در مسئله ای وارد کردن یا دخالت دادن
پا پیش گذاشتن
( ناخواسته به کسی ) زخم زبان زدن
( ناخودآگاه به کسی ) نیش و کنایه زدن
To do or say sth without thinking carefully, so that you embarrass or upset sb
حرف ناپخته که باعث خجالت یا ناراحتی بقیه میشه
Exsample: Saman left the group before he put his foot in it any further.
To say sth without thinking carefully, so that you embarrass or upset someone
گند زدن
دسته گل به آب دادن
نادانسته و یهویی چیزی بگی که باعث ناراحت کردن کسی و خجالت زده کردن خودت بشه
سوتی دادن، دهان خود را بی موقع باز کردن
خیطی بالا آوردن گاف دادن
نمک رو زخم کسی پاشیدن
say or do sth that makes somebody embarrassed or upset
فردی را ضایع یا خرد کردن
گفتن چیزی که کسی را ناراحت و غمگین کند
عقده دل را خالی کردن
اتفاقی چیزی گفتن یا کاری کردن که باعث رنجش یا خجل شدن کسی بشه،
Put your foot in your mouth
هم میگن
گفتن ناگهانی حرفی که باعث خجالت یا ناراحتی شخصی شود
say something by accident that embarrasses or upsets someone
گفتن چیزی که کسی را ناراحت کند یا به او توهین کرده شود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس