put your foot down

پیشنهاد کاربران

قاطعانه اقدام کردن
جلوی کسی یا چیزی ایستادن و مقاومت کردن
کوتاه نیامدن
( رانندگی و پشت فرمون ) گاز بده! تندتر برو!
✨ Get in quickly!
Take off your jackets, roll up your sleeves.
Put your arm that way. . .
Put your arm up!
Are you taking it here?
Yes, it's urgent.
...
[مشاهده متن کامل]

Don't worry, it's more comfortable here.
Mr. Smith only sends for us when he is in trouble.
Don't upset yourself.
Go on Brad.
Brad, quicker!
Stop right there.
Give it to me. . .
Here, 200 dollars for you and 200 for you.
Give thanks to God! Out!
Brad, put your foot down!
شوار شو بینم، یالا! یالا یالا بجنب بینم، معطل نکن!
کُت هاتون درارین. . آستین هاتون هم بزنید بالا.
دستت درست بگیر. .
تو هم دستت بگیر بالا!
حالا باس همین جا بگیریم؟
آره، عجله ست.
غصه نخور، تو ماشین جاتون هم راحت تره.
باز این آقای اسمیت کارش گیر کرد، بعد مدتی فرستاد دنبال ما.
جوش نزن خون ت کثیف میشه.
بِرَد راه بیفت.
بِرَد یه ذره تندتر برو، دیر نشه!
همین بغل نگه دار.
بده بینم. . ردش کن. . بذار اینجا. .
خیلی خب بده من. .
بیا بگیر این ۲۰۰ دلار مال تو، اینم مال تو.
بگو خدا برکت بده!
برو پایین معطل نکن!
بِرَد برو! بِرَد برو!

To use your authority to stop something happening
با استفاده از نفوذ و قدرت خودتان مانع انجام کاری یا اتفاق چیزی شوید.
When she started borrowing my clothes without asking, I had to put my foot down.
...
[مشاهده متن کامل]

The queen even wanted to publish the notes on their conversations, but her secretary had to put his foot down and stop that potential PR nightmare.

پافشاری کردن
اصرار کردن
کوتاه نیامدن - پای خود را تو یه کفش کردن.
قاطعانه اقدام کردن
جلوی چیزی/کسی وایسادن

بپرس