put thumb on the scale

پیشنهاد کاربران

به طور ناعادلانه ای بر نتیجه یک موقعیت به نفع خود تأثیر گذاشتن
سوءاستفاده یا تغییر نتایج برای کسب امتیاز و فرصت
این عبارت از عمل بازرگانان نادرست ناشی می شود که انگشت خود را بر روی ترازو می گذاشتند تا کالاها سنگین تر از واقعیت به نظر برسند و به این ترتیب مشتریان را فریب دهند. امروزه این عبارت به طور گسترده تری برای اشاره به هر نوع تاثیر ناعادلانه یا سوء استفاده استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف: Bias, manipulate, skew
متضاد: Fair play, impartiality, honesty
مثال؛
The referee was accused of putting his thumb on the scale in favor of the home team.
By manipulating the test results, he essentially put his thumb on the scale.
The company was caught putting its thumb on the scale to win the contract.

دخالت و اعمال نفوذ کردن
( وقتی کسی برای تغییر نتیجه به نفع خودش در کاری اعمال نفوذ و دخالت می کنه )

بپرس