put the lid on

انگلیسی به انگلیسی

• put a stop to; shut someone up

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
پایان دادن / سرکوب کردن / جمع کردن / مسکوت گذاشتن
در زبان محاوره ای:
درشو بذار، تمومش کن، دیگه ادامه نده، ساکتش کن
🔸 تعریف ها:
1. ( پایان دادن – رسمی یا غیررسمی ) :
...
[مشاهده متن کامل]

برای اشاره به پایان دادن به یک موضوع، بحث، یا وضعیت ناخوشایند
مثال: His resignation really put the lid on the whole project.
استعفاش واقعاً پرونده ی کل پروژه رو بست.
2. ( سرکوب کردن – احساسی یا اجتماعی ) :
برای متوقف کردن یا سرکوب احساسات، اعتراض ها، یا رفتارهای ناپسند
مثال: The manager put the lid on further complaints.
مدیر جلوی شکایت های بیشتر رو گرفت.
3. ( پنهان کاری – راز یا اطلاعات ) :
برای مخفی کردن یا مسکوت گذاشتن یک موضوع یا اطلاعات حساس
مثال: They tried to put the lid on the scandal.
سعی کردن رسوایی رو پنهان کنن.
🔸 مترادف ها:
shut down – suppress – end – silence – wrap up – cover up

سرانجام از چیزی دست کشیدن و به آن چیز خاتمه دادن.
these changes are intended to put a lid on rising medical.
این تغیرات قصد دارند سرانجام به افزایش هزینه های پزشکی خاتمه دهند.
he angrily told them to put a lid on their complaints
...
[مشاهده متن کامل]

او با عصابنیت به آنها گفت سرانجام به شکایت هایشان خاتمه دهند.

to keep/ put a lid on something
وقتی چیزی را می خواهیم تحت کنترل خود در بیاوریم و از بدتر شدن وضعیت جلوگیری کنیم یا زمانی که بخواهیم راز کسی را نگه داریم .
درشو بذار ، دهنتو ببند
معنی سرکوب کردن هم میده