put past

پیشنهاد کاربران

بعید نیست از . . . . . که انجام بدهد. . . .
Not put it sb to do sth
Perhaps Helena told him - I wouldn't put it past her.
شاید هلنا به او گفته است _ من بعید نمی دانم از او ( بعید نیست از او )
کلمه یpastتداعی کننده ی بعید و دور میباشد
Irma wouldn’t put it past her best friend to introduce her to a single guy at the party.
( همیشه در جملات منفی ) به معنی تعجب نکردن یا سورپرایز نشدن از چیزی

بپرس