🔸 **معادل فارسی در این بافت:**
نام نویسی کردن برای رقابت / اعلام آمادگی برای انتخاب / وارد چرخه ی بررسی شدن
در زبان محاوره ای:
خودتو گذاشتی تو لیست، اسم تو دادی واسه انتخاب، وارد بازی شدی
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🔸 **تعریف ها در کانتکست اداری یا رقابتی:**
1. ( اداری – انتخابی ) :
اعلام آمادگی برای در نظر گرفته شدن در یک فرآیند انتخاب، مثل ارتقاء شغلی، بورسیه، یا پروژه
مثال: She put herself in the pool for the promotion.
خودشو وارد لیست ارتقاء کرد / اسمشو داد برای ارتقاء.
2. ( رقابتی – استعاری ) :
وارد شدن به جمعی از افراد که برای یک موقعیت یا فرصت در حال رقابت اند
مثال: He put himself in the pool of candidates.
خودشو وارد جمع داوطلب ها کرد.
3. ( غیررسمی – خودانگیخته ) :
بیانگر تصمیم فرد برای شرکت در یک فرآیند، حتی اگر انتخاب نهایی با دیگران باشد
مثال: I wasn’t sure, but I put myself in the pool anyway.
مطمئن نبودم، ولی اسممو دادم.
- - -
🔸 **مترادف ها:**
apply – enter the running – throw one’s hat in the ring – volunteer – nominate oneself – sign up
نام نویسی کردن برای رقابت / اعلام آمادگی برای انتخاب / وارد چرخه ی بررسی شدن
در زبان محاوره ای:
خودتو گذاشتی تو لیست، اسم تو دادی واسه انتخاب، وارد بازی شدی
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🔸 **تعریف ها در کانتکست اداری یا رقابتی:**
1. ( اداری – انتخابی ) :
اعلام آمادگی برای در نظر گرفته شدن در یک فرآیند انتخاب، مثل ارتقاء شغلی، بورسیه، یا پروژه
مثال: She put herself in the pool for the promotion.
خودشو وارد لیست ارتقاء کرد / اسمشو داد برای ارتقاء.
2. ( رقابتی – استعاری ) :
وارد شدن به جمعی از افراد که برای یک موقعیت یا فرصت در حال رقابت اند
مثال: He put himself in the pool of candidates.
خودشو وارد جمع داوطلب ها کرد.
3. ( غیررسمی – خودانگیخته ) :
بیانگر تصمیم فرد برای شرکت در یک فرآیند، حتی اگر انتخاب نهایی با دیگران باشد
مثال: I wasn’t sure, but I put myself in the pool anyway.
مطمئن نبودم، ولی اسممو دادم.
- - -
🔸 **مترادف ها:**