put one's cape away

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
کنار گذاشتن نقش قهرمان / دست کشیدن از فداکاری / خسته شدن از نجات دادن دیگران
در زبان محاوره ای:
دیگه قهرمان بازی درنمیاره، خسته ست از کمک کردن، دیگه نمی خواد همه رو نجات بده
...
[مشاهده متن کامل]

________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – خستگی ) :
وقتی کسی دیگه نمی خواد بار مسئولیت یا نجات دیگران رو به دوش بکشه
مثال: I’m done fixing everyone’s problems—it’s time to put my cape away.
دیگه خسته م از حل کردن مشکلات همه—وقتشه قهرمان بازی رو بذارم کنار.
2. ( طنزآمیز – فروتنی ) :
برای شوخی یا فروتنی بعد از انجام کار بزرگ یا کمک زیاد
مثال: Just helped five people move today—I’m putting my cape away now.
امروز به پنج نفر کمک کردم اسباب کشی کنن—دیگه وقتشه شنلمو بذارم کنار!
3. ( اجتماعی – مرزگذاری ) :
وقتی کسی تصمیم می گیره از خودش مراقبت کنه و نه همیشه برای دیگران بجنگه
مثال: She finally put her cape away and started saying no.
بالاخره شنلشو کنار گذاشت و شروع کرد به نه گفتن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
step back – take a break – stop saving everyone – set boundaries