🔸 معادل فارسی:
ظاهر آرام و بی احساس به خود گرفتن / وانمود به خونسردی و بی تفاوتی کردن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( رفتاری – اجتماعی ) :**
تظاهر به آرامش و بی احساسی در شرایط سخت یا پرتنش.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: He put on a stoic front during the crisis.
او در طول بحران ظاهر آرام و بی احساس به خود گرفت.
2. ** ( ادبی – استعاری ) :**
بیان تصویری برای کسی که احساساتش را پشت نقاب سکوت و خونسردی پنهان می کند.
مثال: She put on a stoic front even though she was deeply hurt.
او با وجود اینکه عمیقاً آسیب دیده بود، ظاهر آرامی به خود گرفت.
3. ** ( فرهنگی – فلسفی ) :**
اشاره به سنت فلسفه ی رواقی ( Stoicism ) که بر کنترل احساسات و پذیرش سختی ها تأکید دارد.
مثال: Leaders often put on a stoic front to inspire confidence.
رهبران اغلب ظاهر آرام و بی احساس به خود می گیرند تا اعتماد ایجاد کنند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
act tough – show no emotion – keep a stiff upper lip – feign calmness – maintain composure – hide feelings
ظاهر آرام و بی احساس به خود گرفتن / وانمود به خونسردی و بی تفاوتی کردن
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( رفتاری – اجتماعی ) :**
تظاهر به آرامش و بی احساسی در شرایط سخت یا پرتنش.
... [مشاهده متن کامل]
مثال: He put on a stoic front during the crisis.
او در طول بحران ظاهر آرام و بی احساس به خود گرفت.
2. ** ( ادبی – استعاری ) :**
بیان تصویری برای کسی که احساساتش را پشت نقاب سکوت و خونسردی پنهان می کند.
مثال: She put on a stoic front even though she was deeply hurt.
او با وجود اینکه عمیقاً آسیب دیده بود، ظاهر آرامی به خود گرفت.
3. ** ( فرهنگی – فلسفی ) :**
اشاره به سنت فلسفه ی رواقی ( Stoicism ) که بر کنترل احساسات و پذیرش سختی ها تأکید دارد.
مثال: Leaders often put on a stoic front to inspire confidence.
رهبران اغلب ظاهر آرام و بی احساس به خود می گیرند تا اعتماد ایجاد کنند.
________________________________________
🔸 مترادف ها: