🔸 معادل فارسی: سرمایه گذاری کردن / پول گذاشتن / پول تزریق کردن
در زبان محاوره ای: پول ریختن توی یه کاری، سرمایه گذاری کردن، پول خرج یه پروژه کردن
🔸 تعریف ها:
1. ( مالی – سرمایه گذاری ) : اختصاص دادن پول برای حمایت یا راه اندازی یک پروژه، کسب وکار، یا سرمایه گذاری
... [مشاهده متن کامل]
مثال: She put money in a tech startup last year. سال گذشته توی یه استارت آپ تکنولوژی پول گذاشت.
2. ( عمومی – مشارکت مالی ) :
مشارکت مالی در یک فعالیت یا هدف خاص، مثل خیریه یا پروژه ی گروهی
مثال: Everyone put money in to help rebuild the community center. همه پول گذاشتن تا مرکز اجتماعی رو دوباره بسازن.
🔸 مترادف ها: invest – fund – finance – contribute – inject capital
در زبان محاوره ای: پول ریختن توی یه کاری، سرمایه گذاری کردن، پول خرج یه پروژه کردن
🔸 تعریف ها:
1. ( مالی – سرمایه گذاری ) : اختصاص دادن پول برای حمایت یا راه اندازی یک پروژه، کسب وکار، یا سرمایه گذاری
... [مشاهده متن کامل]
مثال: She put money in a tech startup last year. سال گذشته توی یه استارت آپ تکنولوژی پول گذاشت.
2. ( عمومی – مشارکت مالی ) :
مشارکت مالی در یک فعالیت یا هدف خاص، مثل خیریه یا پروژه ی گروهی
مثال: Everyone put money in to help rebuild the community center. همه پول گذاشتن تا مرکز اجتماعی رو دوباره بسازن.
🔸 مترادف ها: invest – fund – finance – contribute – inject capital