از یک تجربه بجای ناراحت شدن درس گرفتن
I shouldn't drink while driving. However , I put it down to experience.
بذارش به حساب تجربه.
به حساب تجربه ( اندوزی ) گذاشتن، درس گرفتن
از تجربیات ناخوشایند درس گرفتن
از تجربیات ناخوشایند درس گرفتن
to decide not to be affected by an unpleasant experience, but to accept that such things happen and cannot be avoided
شکست؟؟؟؟ کجا گفته شکست اخه
ترجمه اش میشه " از چیزی درس گرفتن"
put a mistake down to experience از اشتباهی درس گرفتن
ترجمه اش میشه " از چیزی درس گرفتن"
put a mistake down to experience از اشتباهی درس گرفتن
مربوط بودن
از شکست ها پند گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)