put it

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
بیان کردن / گفتن / توضیح دادن / مطرح کردن
در زبان محاوره ای یا نوشتار توضیحی:
نحوه ای که کسی چیزی را بیان می کند، به ویژه در نقل قول، توضیح، یا بازگویی دیدگاه
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ** ( بیانی – نحوه ی گفتن ) :**
برای اشاره به شیوه ی بیان یک نظر، احساس، یا توضیح
مثال: As she put it, “We’re all in this together. ”
به قول خودش: �همه مون با همیم. �
2. ** ( توضیحی – ساده سازی ) :**
برای بازگویی یا خلاصه کردن یک مفهوم پیچیده به زبان ساده
مثال: To put it simply, the system is broken.
اگه بخوای ساده بگی، سیستم خراب شده.
3. ** ( محاوره ای – نقل قول ) :**
در گفت وگوها، برای اشاره به نحوه ی بیان فردی دیگر
مثال: He put it in a way that made everyone laugh.
اون جوری گفت که همه خندیدن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
say – express – phrase – state – articulate – frame
________________________________________
🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
عبارت *put it* اغلب در نقل قول های غیررسمی، تحلیل های رسانه ای، یا توضیح های ساده سازی شده به کار می ره.
مثلاً:
- Let me put it this way… → بذار این جوری بگم…
- How would you put it? → چطور بیانش می کنی؟

گفتن، بیان کردن
مثال: همانطور که مجله وال استریت میگه، افراد چاق انتخاب شغلی محدودتری دارند ( منبع ۵۰۴ )
How can i put it nicely? چطوری میتونم مودبانه بیانش کنم؟
I'll put it later : بعداً ( بهت ) میگم
گفتنش، یجور دیگه ای گفتن
Let me put it to you this way
قول - بیان - گفته
بیان کردن
قرار بده / بزار