🔸 معادل فارسی:
زحمت کشیدن / تلاش کردن / وقت و انرژی گذاشتن
( در فارسی محاوره ای: جون کندن، کار کردن تا به نتیجه رسیدن، از جون مایه گذاشتن )
🔸 مترادف ها:
| work hard | make an effort | grind | hustle | dedicate time |
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
If you want results, you’ve got to put in work. اگه نتیجه می خوای، باید زحمتشو بکشی.
She’s been putting in work every day to prepare for the competition. هر روز داره جون می کنه تا برای مسابقه آماده بشه.
زحمت کشیدن / تلاش کردن / وقت و انرژی گذاشتن
( در فارسی محاوره ای: جون کندن، کار کردن تا به نتیجه رسیدن، از جون مایه گذاشتن )
🔸 مترادف ها:
... [مشاهده متن کامل]
مثال:
If you want results, you’ve got to put in work. اگه نتیجه می خوای، باید زحمتشو بکشی.
She’s been putting in work every day to prepare for the competition. هر روز داره جون می کنه تا برای مسابقه آماده بشه.