🔸 معادل فارسی:
دنده عقب گذاشتن / به عقب برگشتن / روند رو معکوس کردن
در زبان محاوره ای:
دنده عقب کرد، برگشت عقب، مسیر رو برعکس کرد
🔸 تعریف ها:
• ( فنی – رانندگی ) :
قرار دادن دنده ی ماشین در حالت عقب برای حرکت به سمت پشت
... [مشاهده متن کامل]
مثال: He put the car in reverse and backed out of the driveway.
�ماشین رو دنده عقب گذاشت و از پارکینگ بیرون رفت. �
• ( استعاری – روند یا تصمیم ) :
تغییر جهت یا برگشت از تصمیم، برنامه یا روندی که در حال پیشرفت بوده
مثال: The company put its expansion plans in reverse.
�شرکت برنامه های توسعه ش رو متوقف کرد و عقب نشینی کرد. �
• ( احساسی یا رفتاری – استعاری ) :
وقتی کسی از تصمیم یا رابطه ای عقب نشینی می کنه
مثال: After the argument, she put things in reverse emotionally.
�بعد از دعوا، از نظر احساسی عقب کشید. �
🔸 مترادف ها:
shift into reverse – back up – reverse course – retreat – undo – backtrack
دنده عقب گذاشتن / به عقب برگشتن / روند رو معکوس کردن
در زبان محاوره ای:
دنده عقب کرد، برگشت عقب، مسیر رو برعکس کرد
🔸 تعریف ها:
• ( فنی – رانندگی ) :
قرار دادن دنده ی ماشین در حالت عقب برای حرکت به سمت پشت
... [مشاهده متن کامل]
مثال: He put the car in reverse and backed out of the driveway.
�ماشین رو دنده عقب گذاشت و از پارکینگ بیرون رفت. �
• ( استعاری – روند یا تصمیم ) :
تغییر جهت یا برگشت از تصمیم، برنامه یا روندی که در حال پیشرفت بوده
مثال: The company put its expansion plans in reverse.
�شرکت برنامه های توسعه ش رو متوقف کرد و عقب نشینی کرد. �
• ( احساسی یا رفتاری – استعاری ) :
وقتی کسی از تصمیم یا رابطه ای عقب نشینی می کنه
مثال: After the argument, she put things in reverse emotionally.
�بعد از دعوا، از نظر احساسی عقب کشید. �
🔸 مترادف ها: