put in an appearance


(برای مدت کوتاهی) حضور یافتن، خود را نشان دادن

جمله های نمونه

1. At least Marc managed to put in an appearance at the party.
[ترجمه گوگل]حداقل مارک موفق شد در مهمانی ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]دست کم مارک ترتیبی داد که در مهمانی ظاهر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was an hour yet before she need put in an appearance in the restaurant for the evening meal.
[ترجمه گوگل]هنوز یک ساعت مانده بود که او باید برای شام در رستوران ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]هنوز یک ساعت مانده بود که او در رستوران برای غذای شب ظاهر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Napkins and old cigarette packets did not, sadly, put in an appearance.
[ترجمه گوگل]دستمال‌ها و پاکت‌های سیگار قدیمی، متأسفانه ظاهری نداشتند
[ترجمه ترگمان]بسته های سیگار و سیگار کهنه به طرز غم انگیزی ظاهر نشدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Others, semi-sightseers, put in an appearance.
[ترجمه گوگل]دیگران، نیمه گشت و گذار، ظاهری را به نمایش می گذارند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر، نیمه تماشاگران، ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She always tried to put in an appearance at the funerals of patients who had the misfortune to die.
[ترجمه گوگل]او همیشه سعی می کرد در مراسم تشییع جنازه بیمارانی که بدبختی مرگ را داشتند ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]همیشه سعی می کرد او را در مراسم تدفین بیماران قرار دهد که این بدبختی را برای مردن به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I hear even Robert Redford is going to put in an appearance.
[ترجمه گوگل]شنیده ام که حتی رابرت ردفورد هم قرار است ظاهر شود
[ترجمه ترگمان]می شنوم که حتی رابرت ردفورد در حال ظاهر شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He put in an appearance at work, but he was too ill to stay.
[ترجمه گوگل]او در محل کار ظاهر شد، اما او آنقدر بیمار بود که نمی توانست بماند
[ترجمه ترگمان]سر کار ظاهر شد، اما بیش از آن بیمار بود که بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are glad that you were able to put in an appearance at our gathering.
[ترجمه گوگل]خوشحالیم که توانستید در جمع ما حضور پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]ما خوشحالیم که شما می توانید در جمع ما ظاهر شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I to to the party but I'd better put in an appearance, I suppose.
[ترجمه گوگل]من به مهمانی می‌روم، اما فکر می‌کنم بهتر است ظاهری داشته باشم
[ترجمه ترگمان]من باید به مهمانی بروم، ولی فکر می کنم بهتر باشد ظاهر و ظاهر پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Since my teacher invited me, I feel I put in an appearance.
[ترجمه گوگل]از زمانی که معلمم از من دعوت کرد، احساس می کنم ظاهری به من داده ام
[ترجمه ترگمان]از اونجایی که معلمم منو دعوت کرده، احساس می کنم که ظاهر شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you don't put in an appearance, everyone will think you have left.
[ترجمه گوگل]اگر قیافه نگیرید، همه فکر می کنند ترک کرده اید
[ترجمه ترگمان]اگر سر و کله اش پیدا نشود، همه فکر می کنند که تو رفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I put in an appearance at yesterday's meeting.
[ترجمه گوگل]من در جلسه دیروز حضور داشتم
[ترجمه ترگمان]من در جلسه دیروز ظاهر شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The judge had not yet put in an appearance in the San Diego traffic court.
[ترجمه گوگل]قاضی هنوز در دادگاه ترافیک سن دیگو حاضر نشده بود
[ترجمه ترگمان]قاضی هنوز در دادگاه ترافیک سن دیگو حضور نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• come, be present, show up

پیشنهاد کاربران

put in/make an appearance
to be present somewhere for a short time
برای مدت کوتاهی در جایی حضور داشتن، جایی سر زدن
I didn't really want to go to the party, but I thought I'd better put in an appearance.
...
[مشاهده متن کامل]

You'd think that at least one of the authors could have put in an appearance for last night's premiere.
She felt that she should put in an appearance downstairs, however brief.
We're waiting for the First Lady to make an appearance at the convention.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/put-in-make-an-appearance
درملا عام ظاهر شدن
در میان جمع آمدن
سر زدن

بپرس