🔸 معادل فارسی:
گچ گرفتن / در گچ قرار دادن
در زبان محاوره ای:
دستش رو گچ گرفتن، پاشو گذاشتن تو گچ، استخونش شکست و گچ گرفتنش
🔸 تعریف ها:
• ( پزشکی – شکستگی ) :
قرار دادن عضو آسیب دیده ( مثل دست یا پا ) در قالبی سفت و محافظ ( گچ یا فایبرگلاس ) برای تثبیت استخوان شکسته
... [مشاهده متن کامل]
مثال: They put his arm in a cast after the accident.
�بعد از تصادف، دستش رو گچ گرفتن. �
• ( درمان – تثبیت ) :
برای جلوگیری از حرکت عضو آسیب دیده و کمک به بهبود
مثال: Her leg was put in a cast for six weeks.
�پاش رو برای شش هفته در گچ قرار دادن. �
🔸 مترادف ها:
immobilize – apply a cast – plaster – splint – encase
گچ گرفتن / در گچ قرار دادن
در زبان محاوره ای:
دستش رو گچ گرفتن، پاشو گذاشتن تو گچ، استخونش شکست و گچ گرفتنش
🔸 تعریف ها:
• ( پزشکی – شکستگی ) :
قرار دادن عضو آسیب دیده ( مثل دست یا پا ) در قالبی سفت و محافظ ( گچ یا فایبرگلاس ) برای تثبیت استخوان شکسته
... [مشاهده متن کامل]
مثال: They put his arm in a cast after the accident.
�بعد از تصادف، دستش رو گچ گرفتن. �
• ( درمان – تثبیت ) :
برای جلوگیری از حرکت عضو آسیب دیده و کمک به بهبود
مثال: Her leg was put in a cast for six weeks.
�پاش رو برای شش هفته در گچ قرار دادن. �
🔸 مترادف ها: