put in

/pʊtɪn//pʊtɪn/

معنی: تقاضا کردن، رساندن، مداخله کردن، کنار امدن با
معانی دیگر: 1- (کشتی) وارد بندرگاه شدن 2- (ادعا و غیره را) به ثبت رساندن 3- اظهار کردن (میان حرف دیگران)، درج کردن 4- (عامیانه) وقت صرف کردن، پیشنهاد دادن

جمله های نمونه

1. All is not gain that is put in the purse.
[ترجمه گوگل]همه چیز سودی نیست که در کیف گذاشته شود
[ترجمه ترگمان]همه چیز به دست نمی آید که در کیسه ریخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She put in some clothes, odds and ends, and make-up.
[ترجمه Lol] او مدتی برای لباس پوشیدن و خرید خرت وپرت و ارایش صرف کرد
|
[ترجمه گوگل]او چند لباس، شانس و انتها و آرایش کرد
[ترجمه ترگمان]او مقداری لباس و خرت و پرت را پوشید و به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Students are all put in different groups according to their ability.
[ترجمه Sahel] همه ی دانش آموزان با توجه به توانایی هایشان در گروه های مختلف قرار داده می شوند.
|
[ترجمه گوگل]دانش آموزان همگی با توجه به توانایی خود در گروه های مختلف قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان با توجه به توانایی خود در گروه های مختلف قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Did you put in for that post in the library that you were speaking about the other day?
[ترجمه مهران] آیا برای پستی در کتابخانه که چند روز قبل در موردش صحبت میکردی ، درخواست دادی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا برای آن پست در کتابخانه که روز گذشته در مورد آن صحبت می کردید، قرار دادید؟
[ترجمه ترگمان]آیا این پست را در کتابخانه که در آن روز داشتید صحبت می کردید به داخل اتاق آوردید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The refugees were put in camps in Italy before being resettled.
[ترجمه گوگل]این پناهجویان قبل از اسکان مجدد در کمپ هایی در ایتالیا قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]پناهندگان قبل از این که اسکان داده شوند در اردوگاه های ایتالیا قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The boat put in at Shanghai for repairs.
[ترجمه مهران] قایق برای تعمیرات به شانگهای وارد شد.
|
[ترجمه گوگل]قایق برای تعمیر در شانگهای قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]قایق برای تعمیرات در شانگهای قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. 000 women put in ten rupees each, which if my arithmetic is right adds up to 40,000 rupees.
[ترجمه گوگل]000 زن هر کدام ده روپیه می دهند که اگر حساب من درست باشد به 40000 روپیه می رسد
[ترجمه ترگمان]هر کدام ده روپیه به جیب می زنند که اگر حساب من درست باشد به ۴۰،۰۰۰ روپیه اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They've put in time and effort to keep the strike going.
[ترجمه Sahel] آن ها برای ادامه پیدا کردن اعتصاب، زمان و تلاشی را صرف کردند.
|
[ترجمه گوگل]آنها برای ادامه اعتصاب وقت و تلاش کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها زمان و تلاش برای ادامه اعتصاب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was sent home to Oxford and put in quarantine.
[ترجمه گوگل]او به خانه به آکسفورد فرستاده شد و در قرنطینه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او را به آکسفورد فرستادند و در قرنطینه گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We put in the darkneof the heart is called the moon dancing.
[ترجمه گوگل]ما در تاریکی قلب قرار می دهیم که به آن می گویند رقص ماه
[ترجمه ترگمان]ما قلب را در قلب قرار دادیم و ماه را به رقص فرا خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Put in the money before dialing.
[ترجمه گوگل]قبل از شماره گیری پول را وارد کنید
[ترجمه ترگمان]پول رو بذار قبل از گرفتن شماره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. we put in the darkness of the heart is called the moon dancing.
[ترجمه گوگل]در تاریکی دل می گذاریم به رقص ماه می گویند
[ترجمه ترگمان]ما تاریکی قلب را در آغوش می گیریم و ماه را به رقص فرا می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Australia, put in to bat, made a cautious start.
[ترجمه گوگل]استراليا، با خفاش، شروعي محتاطانه داشت
[ترجمه ترگمان]استرالیا که برای ضربه زدن آماده شده بود، شروع محتاطانه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The pay will be proportional to the time put in.
[ترجمه گوگل]دستمزد متناسب با زمان اختصاص داده شده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این حقوق متناسب با زمان عرضه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mr. Putin was inaugurated as the President of the Russian Federation.
[ترجمه گوگل]آقای پوتین به عنوان رئیس جمهور فدراسیون روسیه تحلیف شد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. But a year ago, Putin came to power vowing to crack down on wayward regions.
[ترجمه گوگل]اما یک سال پیش، پوتین به قدرت رسید و قول داد که مناطق سرکش را سرکوب کند
[ترجمه ترگمان]اما یک سال پیش، پوتین به قدرت رسید و قول داد که بر مناطق سرکش فرود آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Just as urgently, the Putin government is trying to thwart him.
[ترجمه گوگل]به همان اندازه فوری، دولت پوتین در تلاش است تا او را خنثی کند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، دولت پوتین در تلاش است تا او را خنثی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Mr Putin adopted a statesmanlike stance until he was asked a hostile question about the war.
[ترجمه گوگل]پوتین تا زمانی که یک سوال خصمانه درباره جنگ از او پرسیده شد، موضعی دولتمردانه اتخاذ کرد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Gusinsky could lose everything in a fight with Putin.
[ترجمه گوگل]گوسینسکی ممکن است همه چیز را در جنگ با پوتین از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]Gusinsky می تواند همه چیز در مبارزه با پوتین را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. If Mr Putin wants to coddle war criminals, let him do it on his own nickel.
[ترجمه گوگل]اگر آقای پوتین می‌خواهد جنایتکاران جنگی را سرزنش کند، بگذار این کار را با نیکل خودش انجام دهد
[ترجمه ترگمان]اگر آقای پوتین می خواهد به مجرمانی مبارزه کند، اجازه دهید که این کار را بر روی نیکل خودش انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Last month Putin decided to retire silo-housed intercontinental ballistic missiles as their service lives expire.
[ترجمه گوگل]ماه گذشته پوتین تصمیم گرفت موشک‌های بالستیک قاره‌پیما را که در سیلو قرار می‌گرفتند، پس از پایان عمر مفیدشان بازنشسته کند
[ترجمه ترگمان]ماه گذشته، پوتین تصمیم گرفت تا زمانی که عمر خدمات آن ها منقضی می شود، موشک های بالیستیک بین قاره ای را جابجا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. President Vladimir Putin is politically stronger, and better positioned to revamp the military.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور ولادیمیر پوتین از نظر سیاسی قوی تر است و در موقعیت بهتری برای اصلاح ارتش قرار دارد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Mr Putin, we are told, is more of a red wine tippler.
[ترجمه گوگل]به ما گفته می‌شود که آقای پوتین بیشتر یک قلع و قمع شراب قرمز است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. By temperament Mr Putin always seeks to build consensus.
[ترجمه گوگل]با خلق و خوی آقای پوتین همیشه به دنبال ایجاد اجماع است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. However, Mr Putin was also keen to point out the positive aspects of the meeting.
[ترجمه گوگل]با این حال، آقای پوتین نیز مشتاق بود که به جنبه های مثبت این دیدار اشاره کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آقای پوتین همچنین مشتاق بود که جنبه های مثبت جلسه را مشخص کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. There was the Putin who remained aloof and the Putin who talked publicly about the tears he had shed.
[ترجمه گوگل]پوتینی بود که کنار ماند و پوتینی که علناً در مورد اشک هایی که ریخته بود صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]پوتین در کنار پوتین باقی ماند و پوتین به طور عمومی درباره اشک های خود صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The three journalists who interviewed Putin for this book were pleasingly sassy on occasion.
[ترجمه گوگل]سه روزنامه نگاری که برای این کتاب با پوتین مصاحبه کردند، در مواقعی به طرز خوشایندی جسارت داشتند
[ترجمه ترگمان]این سه روزنامه نگار که برای این کتاب با پوتین مصاحبه کرده بودند، در مورد این موضوع مورد انتقاد قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Putin has absolutely no experience in high politics, and demonstrates no political acumen in these interviews.
[ترجمه گوگل]پوتین مطلقاً هیچ تجربه ای در سیاست بالا ندارد و در این مصاحبه ها هیچ تیزبینی سیاسی نشان نمی دهد
[ترجمه ترگمان]پوتین هیچ تجربه ای در سیاست زیاد ندارد و در این مصاحبه ها هیچ فراست سیاسی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. When Mr Putin sacked the energy minister, Mr Chubais was sternly reprimanded.
[ترجمه گوگل]زمانی که پوتین وزیر انرژی را برکنار کرد، چوبیس به شدت مورد سرزنش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]وقتی آقای پوتین وزیر انرژی را اخراج کرد، آقای Chubais به شدت مورد توبیخ قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقاضا کردن (فعل)
adjure, request, demand, beseech, bone, put in, solicit, sue, cry off

رساندن (فعل)
give, convey, supply, put in, impart, forward, transmit, broadcast, imply, understand, extend

مداخله کردن (فعل)
put in, interfere, meddle, interlope, intermeddle, interpose, intervene, interject, stickle

کنار امدن با (فعل)
put in

انگلیسی به انگلیسی

• enter; let something/someone enter
vladimir putin (born 1952), russian politician, former kgb agent, president of the russian federation (elected june, 2000)

پیشنهاد کاربران

تمام ترجمه ها کم وبیش درست بود.
ولی دو مثال میزنم که دو معنی رایج را درک کنید:
Put in left signal and turn left
راهنمای چپ ( ماشین ) را بزن و بپیچ به چپ. بجای :
Turn on left signal and. . .
...
[مشاهده متن کامل]

Put in some water
یک مقدار آب بریز توی ( یک چیزی ) . بجای :
Pour some water
Add some water

put in the report در گزارش قرار دادن
I should put in more time
من باید زمان بیشتری رو صرف کنم / بگذرونم
Put in " a " or " some " in front of each one
در جلوی هر یک ، a یا some قرار دهید / درج کنید
مترجمین عزیز وقتی معنی متفاوتی مینویسین یک مثال هم بنویسید کنارش بی زحمت
put your clothes in the baggage
لباساتو داخل ساک بزار
گذاشتن چیزی داخل چیز دیگه
با کمی اغماض
Put in = Put into
راه اندازی کردن
جلیل سرپری
put in harm's wayمترادف endangeredاست، به معنی به مخاطره انداختن، در معرض انقراض قرار داشتن
put in
چیزی را نصب کردن/کار گذاشتن/جاگذاشتن
We're having a new shower put in.
دادیم یک دوش جدید نصب کنند
اختصاص دادن یا صرف کردن ( پول، زمان و . . . ) برای چیزی
مثال:
Once you’ve put in
the hours of practice
وقتی شما ساعتهای زیادی را برای تمرین صرف کرده اید. . . .
کنار اومدن
مثلا درخواست تخفیف میکنین و فروشنده قبول نمیکن
Then you need to put in a higher offer
مترادف enter هم میشه
به معنی وارد کردن.
مثال:
Enter ( or put in ) your password
to say something that interrupts someone who is speaking
‘Why don’t you ask them?’ he suddenly put in.
پریدن وسط حرف کسی
منابع• https://www.macmillandictionary.com/dictionary/british/put-in
تعمیر کردن وسیله یا دستگاهی در محل
fix something such as equipment in the place where it will be used and make it ready to use
ex : we're having air conditioning put in tomorrow
نصب کردن مثلا آن ها کابینت آشپزخانه من را نصب کردند.
نصب کردن
Put it in your diary.
در تقویمت یادداشت کن
یادداشت کردن /درج کردن
وقت گذاشتن و صرف کردن برای کاری
put in more time on the proposal وقت بیشتری بذار

جمع کردن ، اختصاص دادن ( وقت ، پول و . . . برای انجام کاری )
تلاش و کار و مایه گذاشتن روی چیزی
✔️وقت صرف کردن
One thing that made me feel particularly proud was when I completed a challenging project at work. The project was for a high - profile client and involved a complex set of requirements and a tight deadline
...
[مشاهده متن کامل]

I had been working on the project for several weeks, often ⭐putting in long hours⭐ and going above and beyond to ensure that everything was on track. There were many obstacles along the way, including unexpected changes to the client’s specifications and technical issues with some of the software tools we were using
Despite these challenges, I was able to stay focused and motivated, drawing on my skills and experience to come up with creative solutions and workarounds. I also communicated regularly with my team and the client, keeping everyone informed and making sure that everyone was on the same page
✔️درج کردن
Wanted to put this ⭐painting in⭐ a magazine
میخواستم این نقاشیُ تو یه مجله درج کنم

I put in ( an order )
اضافه کردن یک سفارش در لیست خرید, در ج کردن سفارش یا پیشنهاد در لیست
مثال: You can simply put in your new order to the list of your purchase
وارد کردن
put in your password
پسورد تان را وارد کنید

قرار دادن چیزی داخل چیز دیگر
I'll just put some suger , lemon juice , and ice in the fridge.
قراردادن. . به کارگذاشتن. .
داخل کردن
گذاشتن چیزی در داخل چیزی ( مثل گذاشتن لباس ها در چمدان )
انداختن در
اختصاص دادن ( وقت، تلاش و. . . برای انجام کاری )
"to spend a particular amount of time doing something - a noun or pronoun can be used between "put" and "in
. سرمایه گذاری کردن
سر حرف خود ماندن و به آن عمل کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٠)

بپرس