put finger on scale of justice

پیشنهاد کاربران

### 🔸 معادل فارسی:
دست بردن در عدالت / دخالت در روند منصفانه / سنگین کردن کفه ی ترازو به نفع خود
در زبان محاوره ای:
عدالتو کج کرد، یه دستی برد تو قضاوت، کفه ی ترازو رو به نفع خودش سنگین کرد
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
### 🔸 تعریف ها:
1. ** ( استعاری – حقوقی ) :**
اشاره به دخالت عمدی یا جانبدارانه در روند قضاوت، تصمیم گیری یا عدالت برای تغییر نتیجه به نفع یک طرف
مثال: The prosecutor **put a finger on the scale of justice** by hiding evidence.
دادستان با پنهان کردن مدارک، عدالت رو به نفع خودش کج کرد.
2. ** ( اخلاقی – انتقادی ) :**
توصیف رفتارهایی که بی طرفی را نقض می کنند—مثل اعمال نفوذ، فشار سیاسی، یا سوگیری رسانه ای
مثال: When judges are pressured by politicians, it’s like **putting a finger on the scale**.
وقتی قضات تحت فشار سیاسی قرار می گیرن، یعنی یه دستی بردن توی ترازو.
3. ** ( فرهنگی – نمادین ) :**
در گفت وگوهای عمومی، این اصطلاح نماد فساد، بی عدالتی یا نقض اصول اخلاقی در سیستم های تصمیم گیری است
مثال: The media coverage **put a finger on the scale** before the trial even began.
رسانه ها قبل از شروع دادگاه، کفه ی ترازو رو سنگین کرده بودن.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
bias the outcome – tip the scales – interfere with justice – rig the process – skew the verdict