put a dent in something

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
ضربه زدن به چیزی / کاهش دادن محسوس / لطمه وارد کردن
در زبان محاوره ای:
یه ضربه بهش زد، یه کم ته کشید، خرجش کرد، کمش کرد
در زبان انگلیسی، این اصطلاح هم در زمینه های مالی ( مثل خرج کردن ) و هم در زمینه های کاری یا اعتباری کاربرد داره.
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( مالی – غیررسمی ) :
اشاره به خرج یا هزینه ای که باعث کاهش محسوس در منابع مالی یا پس انداز می شه
مثال: That vacation really put a dent in my wallet.
اون سفر واقعاً یه ضربه به جیبم زد.
2. ( کاری – پیشرفت ) :
انجام بخشی از یک کار بزرگ یا کاهش مقدار قابل توجهی از چیزی
مثال: I finally put a dent in my to - do list.
بالاخره یه کم از لیست کارهام کم کردم.
3. ( اعتباری – آسیب زننده ) :
لطمه زدن به اعتبار، شهرت یا اعتماد عمومی
مثال: The scandal put a serious dent in his reputation.
اون رسوایی ضربه ی جدی ای به اعتبارش زد.
🔸 مترادف ها:
reduce – damage – weaken – consume – chip away at – make progress