pustule

/ˈpʌstjuːl//ˈpʌstjuːl/

معنی: کورک، جوش چرک دار، چرک دانه، بثورات چرکی پوست
معانی دیگر: تاول چرکی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: pustuled (adj.)
(1) تعریف: a bump on the skin, such as a pimple, that is filled with pus.

(2) تعریف: any similar bump, such as a blister or boil.
مشابه: boil

جمله های نمونه

1. It was covered in weeping pustules and had been isolated from the group.
[ترجمه گوگل]پوشیده از پوسچول های گریان بود و از گروه جدا شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش پوشیده از جوش و جوش بود و از گروه جدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The broken pustules then burned like dots of acid.
[ترجمه گوگل]سپس جوش های شکسته مانند نقاط اسیدی می سوزند
[ترجمه ترگمان]سپس pustules شکسته مثل نقطه های اسیدی به آتش کشیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pustule grew on nose, two weeks fall not to go. How to do?
[ترجمه گوگل]پوسچول روی بینی رشد کرد، دو هفته سقوط نمی کند چطور انجام دادن؟
[ترجمه ترگمان]Pustule روی بینی رشد کرد، دو هفته پیش افتاد چه طور؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Pathology A blister, pustule, or cyst filled with fluid or air; a vesicle.
[ترجمه گوگل]پاتولوژی تاول، پوسچول یا کیست پر از مایع یا هوا یک وزیکول
[ترجمه ترگمان]جواب می دهم: نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A pustule caused by smallpox or a similar eruptive disease.
[ترجمه گوگل]پوسچول ناشی از آبله یا بیماری فورانی مشابه
[ترجمه ترگمان]بیماری pustule ناشی از آبله و یا بیماری eruptive مشابه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A small festering sore or ulcer ; a pustule.
[ترجمه گوگل]زخم یا زخم کوچک متعفن؛ یک پوسچول
[ترجمه ترگمان]زخم کوچک و زخمی، چرک دانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Avicenna claimed it caused melancholia, and Rhazes cautioned that it inflamed the blood and caused pustules in the mouth.
[ترجمه گوگل]ابن سینا ادعا کرد که باعث مالیخولیا می شود و رازز هشدار داد که باعث التهاب خون و ایجاد جوش در دهان می شود
[ترجمه ترگمان]ابن سینا ادعا کرد که این بیماری melancholia را به وجود آورده است و Rhazes هشدار داد که خون را شعله ور ساخته است و pustules را در دهان ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Long wine is pricked on schoolboy face, how is pustule treated?
[ترجمه گوگل]شراب دراز به صورت دانش آموز خار می شود، چروک چگونه درمان می شود؟
[ترجمه ترگمان]شراب بلند در صورت یک بچه مدرسه ای فرو می رود، چگونه با آن رفتار می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The whelk usually may divide into the hard lump smallpox, pustule smallpox and the dome - shaped smallpox.
[ترجمه گوگل]آبله معمولاً ممکن است به آبله توده سخت، آبله چرکی و آبله گنبدی شکل تقسیم شود
[ترجمه ترگمان]The معمولا به آبله سخت، آبله pustule و آبله به شکل گنبد تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Acne has four grades of severity, with increasing degrees of spread, inflammation, pustule formation, and scarring.
[ترجمه گوگل]آکنه دارای چهار درجه شدت است، با افزایش درجات گسترش، التهاب، تشکیل جوش و زخم
[ترجمه ترگمان]آکنه با افزایش میزان شیوع، التهاب، تشکیل pustule و زخم شدن، چهار درجه شدت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A small red swelling of the skin, usually caused by acne; a papule or pustule.
[ترجمه گوگل]تورم قرمز کوچک پوست که معمولاً به دلیل آکنه ایجاد می شود یک پاپول یا پوسچول
[ترجمه ترگمان]یک ورم قرمز کوچک از پوست، که معمولا توسط آکنه و یا papule ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کورک (اسم)
boil, blain, blotch, furuncle, pimple, burl, pustule, whelk, papule, pustulation

جوش چرک دار (اسم)
blotch, pock, pustule

چرک دانه (اسم)
pustule

بثورات چرکی پوست (اسم)
pustule

انگلیسی به انگلیسی

• pus-filled pimple or blister on the skin

پیشنهاد کاربران

pustule ( پزشکی )
واژه مصوب: چرکدانه
تعریف: تاول کوچک چرکداری در پوست

بپرس