pusher

/ˈpʊʃər//ˈpʊʃə/

معنی: فروشنده، زوردهنده
معانی دیگر: (شخص یا چیز) فشارآور، هل دهنده، (هواپیما) دارای ملخ در عقب موتور، واروملخ (pusher airplane هم می گویند)، (خودمانی) فروشنده ی مواد مخدر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone or something that pushes.

(2) تعریف: (slang) a seller of illegal drugs.
مشابه: connection

جمله های نمونه

1. When a drug pusher offered the Los Angeles youngster $100 to peddle drugs, Jack refused.
[ترجمه رسام] یک توزیع کننده مواد مخدر به یک جوان لوس آنجلسی به نام جَک پیشنهاد کرد که صد دلار در ازای توزیع مواد به او بدهد ولی جَک نپذیرفت.
|
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک داروساز به جوان لس آنجلسی 100 دلار برای فروش مواد مخدر پیشنهاد داد، جک نپذیرفت
[ترجمه ترگمان]جک نپذیرفت که زمانی که یک فروشنده مواد مخدر به جوان لس آنجلس ۱۰۰ دلار پیشنهاد مواد مخدر داد، جک نپذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The police are waging war on drug pushers in the city.
[ترجمه گوگل]پلیس در حال جنگ با مواد مخدر در شهر است
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال راه اندازی جنگ با فروشندگان مواد مخدر در شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The group arranges transport and pushers, works out a suitable route and tries to arrange a pub lunch and tea.
[ترجمه گوگل]گروه وسایل حمل و نقل و هل دهنده ها را ترتیب می دهند، مسیر مناسبی را ایجاد می کنند و سعی می کنند یک ناهار میخانه و چای ترتیب دهند
[ترجمه ترگمان]گروه transport و pushers را مرتب می کند، یک مسیر مناسب را انجام می دهد و سعی می کند ناهار و چای پاتوق را ترتیب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His wife was wearing pedal pushers and a sleeve-less blouse.
[ترجمه گوگل]همسرش رکاب زن و بلوز بدون آستین پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]همسرش pushers pedal و یک پیراهن آستین کوتاه پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She quickly slipped ahead of the trolley pushers as one of them blocked the exit, manoeuvring his way through.
[ترجمه گوگل]او به سرعت جلوتر از هل‌دهنده‌های چرخ دستی لیز خورد، زیرا یکی از آن‌ها خروجی را مسدود کرد و راهش را مانور داد
[ترجمه ترگمان]وقتی یکی از آن ها راه خروج را مسدود کرده بود، به سرعت از تراموا دور شد و راه خروج را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We're very pleased and need to catch the pushers and users of crack.
[ترجمه گوگل]ما بسیار خوشحالیم و نیاز داریم که افراد و کاربران کرک را دستگیر کنیم
[ترجمه ترگمان]ما خیلی خوشحالیم و نیاز داریم که فروشندگان و کاربران ترک را دستگیر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I am the driver and pusher but have had a hip replacement which restricts the distance that I can push the wheelchair.
[ترجمه گوگل]من راننده و هل دهنده هستم اما تعویض مفصل ران انجام داده ام که فاصله ای را که می توانم ویلچر را فشار دهم محدود می کند
[ترجمه ترگمان]من راننده و pusher هستم، اما جایگزینی کفل نیز داشته ام که فاصله را محدود می کند تا بتوانم ویلچر را به جلو هل بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They are pushers more than pullers of public opinion.
[ترجمه گوگل]آنها بیش از آن که افکار عمومی را جذب کنند، پیشرو هستند
[ترجمه ترگمان]بیش از pullers افکار عمومی مردم را آزار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pedal pushers in Darlington often go unnoticed by a magnetic loop system at a pedestrian crossing on Parkgate.
[ترجمه گوگل]فشار دهندگان پدال در دارلینگتون اغلب توسط یک سیستم حلقه مغناطیسی در گذرگاه عابر پیاده در پارک گیت مورد توجه قرار نمی گیرند
[ترجمه ترگمان]pushers Pedal در دارلینگتون اغلب بدون توجه به سیستم حلقه مغناطیسی در یک گذرگاه عابر پیاده در Parkgate بدون جلب توجه قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The robber bridegroom could be a drug pusher in-stead of a homicidal cannibal, for instance.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، داماد دزد می تواند به جای یک آدم خوار قاتل، یک هل دهنده مواد مخدر باشد
[ترجمه ترگمان]برای مثال، داماد سارق می توانست به جای یک آدم خوار شکار مواد مخدر به جای دیگری حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Can we retrieve our culture from the product pushers?
[ترجمه گوگل]آیا می‌توانیم فرهنگ خود را از تولیدکنندگان محصول بازیابی کنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما می توانیم فرهنگ خود را از the محصول بازیابی کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He told them to put their pushers out to undercut Huey's prices.
[ترجمه گوگل]او به آنها گفت که فشار دهندگان خود را کنار بگذارند تا قیمت های Huey را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]او به آن ها گفت که pushers را کنار بگذارند تا قیمت های Huey را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ethel is a pencil pusher at the same company for 25 years.
[ترجمه گوگل]اتل به مدت 25 سال در همان شرکت مداد فشار می دهد
[ترجمه ترگمان]Ethel یک pusher مداد در یک شرکت به مدت ۲۵ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The notorious drug - pusher has been contriving an escape from the prison.
[ترجمه گوگل]این داروساز بدنام در حال تدبیر برای فرار از زندان بوده است
[ترجمه ترگمان]اون هل دهنده معروف از زندان فرار کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'm sick and tired of a pen pusher without a future, I'm dying to a hop.
[ترجمه گوگل]حالم به هم میخوره و خسته ام از فشار دهنده قلم بدون آینده، دارم میمیرم
[ترجمه ترگمان]من از هل دادن خودکار بدون آینده خسته و خسته هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروشنده (اسم)
vendor, monger, candy man, seller, salesman, salesperson, pusher, marketeer, marketer, shop assistant, shopman

زور دهنده (اسم)
pusher

انگلیسی به انگلیسی

• drug dealer (slang); counterpuncher, someone whose playing strategy is to play safe and keep the ball in play until their opponent makes enough mistakes to lose (tennis)
a pusher is a person who sells illegal drugs; an informal word.

پیشنهاد کاربران

۱. فروشنده مواد مخدر ۲. آدم سمج. پر رو
مثال:
When a drug pusher offered the Los Angeles youngster $100 to peddle drugs, Jack refused.
وقتی یک فروشنده مواد مخدر پیشنهاد ۱۰۰ دلار به پسربچه ی لس آنجلسی برای پخش کردن مواد مخدر داد، جک امتناع ورزید.
🔸 معادل فارسی:
قاچاقچی / فروشنده ی مواد / هل دهنده ( در معنای فیزیکی )
در زبان محاوره ای:
فروشنده ی مواد، ساقی، هل دهنده، فشاردهنده، کسی که مواد می چپونه به بقیه
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ( خیابانی – منفی ) :
فردی که به طور غیرقانونی **مواد مخدر یا داروهای روان گردان** رو به دیگران می فروشه یا پخش می کنه
مثال:
He got arrested for being a **pusher** in the neighborhood.
به خاطر ساقی بودن تو محله دستگیر شد.
2. ( فرهنگی – هشداردهنده ) :
در روایت های اجتماعی یا رسانه ای، نماد کسی که **دیگران رو به سمت وابستگی، اعتیاد، یا رفتارهای مخرب سوق می ده**
مثال:
The film portrays the dealer not just as a **pusher**, but as a manipulator of broken lives.
فیلم ساقی رو فقط فروشنده نشون نمی ده، بلکه کسیه که زندگی های شکسته رو کنترل می کنه.
3. ( فیزیکی – خنثی ) :
در معنای اولیه، کسی که چیزی رو هل می ده یا فشار می ده؛ در برخی زمینه ها مثل ورزش یا حمل ونقل
مثال:
He worked as a luggage **pusher** at the airport.
به عنوان هل دهنده ی چمدون ها تو فرودگاه کار می کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
dealer – trafficker – supplier – hustler – manipulator – enabler