push yourself

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: خودت را به چالش بکش / از خودت بیشتر کار بکش / خودت را هل بده به جلو
🔹 مترادف ها : challenge yourself – strive – go beyond – exceed limits – stretch yourself
🔸 مثال ها:
Push yourself to study even when you're tired. حتی وقتی خسته ای، خودت رو مجبور کن به درس خوندن.
...
[مشاهده متن کامل]

She pushed herself to run the extra mile despite the pain. با وجود درد، خودش رو مجبور کرد یک مایل بیشتر بدوه.
If you want to grow, you have to push yourself daily. اگه می خوای رشد کنی، باید هر روز خودت رو به چالش بکشی.

try harder
درواقع میتونه به معنی به خود سخت گرفتن هم باشه
مثلا don't push yourself so hard اینقدر به خودت فشار نیار
یه تکونی به خودت بده
When you always try very hard in difficult situation we can use push yourself
بیشتر تلاش کردن
بیشتر تلاش کن