عبارت **"push someone over the edge"** یک اصطلاح رایج در زبان انگلیسی است که به معنای **وارد کردن فشار زیاد به کسی تا جایی که دیگر نتواند تحمل کند و واکنش شدیدی نشان دهد** است. 
- **تعریف:**
- به حدی به کسی فشار آوردن یا او را عصبانی، مضطرب یا ناراحت کردن که کنترل خود را از دست بدهد.
... [مشاهده متن کامل]
- باعث شدن که فرد به نقطه انفجار یا فروپاشی روانی برسد.
- **کاربرد:**
- در موقعیت هایی که فرد تحت فشار زیاد قرار دارد و نهایتاً واکنش شدیدی نشان می دهد.
- می تواند به معنای تحریک عصبانیت یا اضطراب شدید باشد.
- **مثال ها:**
 - *All the stress at work finally pushed him over the edge. *  
( تمام استرس های محل کار بالاخره او را به نقطه انفجار رساند. )
 - *Don’t push me over the edge—I’m already very upset. *  
( من را به نقطه انفجار نرسان—من همین الان هم خیلی ناراحتم. )
- - -
## **معادل فارسی**
- به نقطه انفجار رساندن
- از حد تحمل بیرون بردن
- به آستانه عصبانیت یا فروپاشی رساندن
- فشار آوردن تا جایی که دیگر نتوان تحمل کرد
- - -
## **نکته**
- این عبارت معمولاً بار معنایی منفی دارد و درباره فشارهای روانی، عصبانیت یا استرس زیاد به کار می رود.
- **تعریف:**
- به حدی به کسی فشار آوردن یا او را عصبانی، مضطرب یا ناراحت کردن که کنترل خود را از دست بدهد.
... [مشاهده متن کامل]
- باعث شدن که فرد به نقطه انفجار یا فروپاشی روانی برسد.
- **کاربرد:**
- در موقعیت هایی که فرد تحت فشار زیاد قرار دارد و نهایتاً واکنش شدیدی نشان می دهد.
- می تواند به معنای تحریک عصبانیت یا اضطراب شدید باشد.
- **مثال ها:**
( تمام استرس های محل کار بالاخره او را به نقطه انفجار رساند. )
( من را به نقطه انفجار نرسان—من همین الان هم خیلی ناراحتم. )
- - -
## **معادل فارسی**
- به نقطه انفجار رساندن
- از حد تحمل بیرون بردن
- به آستانه عصبانیت یا فروپاشی رساندن
- فشار آوردن تا جایی که دیگر نتوان تحمل کرد
- - -
## **نکته**
- این عبارت معمولاً بار معنایی منفی دارد و درباره فشارهای روانی، عصبانیت یا استرس زیاد به کار می رود.
بصورت استعاری اشاره به این معنای دوستمون داره؛
صبر و تحمل کسی رو لبریز کردن.
باعث از دست رفتن کنترل رفتاری در کسی شدن.
MEANING 
push/drive someone over the edge 
phrase informal 
 - lead someone into a mental or emotional state that makes someone completely lose control  
... [مشاهده متن کامل]
 - If an unpleasant event pushes someone over the edge, it makes them start to behave in a crazy way 
 - To cause one to suffer a mental breakdown 
 - To cause one to commit to doing something they had been considering or close to doing for a long time.  
💠 His friends worried that the news might send/drive/push him over the edge.  
💠 As the holidays approach, Canadians say they're being tipped over the edge 
. . .
Leong: it's long past time for us to get rid of tipping 
. . .
Tipping point: how a proliferation of tip prompts has changed consumer behaviour 
. . .
Are your tips keeping up with inflation? 
. . .
Has tipping pushed you over the edge? 
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM
صبر و تحمل کسی رو لبریز کردن.
باعث از دست رفتن کنترل رفتاری در کسی شدن.
... [مشاهده متن کامل]
. . .
. . .
. . .
. . .
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM
صبر و تحمل کسی رو لبریز کردن. 
باعث از دست رفتن کنترل در کسی شدن.
باعث از دست رفتن کنترل در کسی شدن.
کسی کنترل و اختیارش را از دست بدهد