push one's buttons

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
نقطه ضعف کسی رو تحریک کردن / اعصاب کسی رو خرد کردن / کسی رو به واکنش واداشتن
در زبان محاوره ای:
رو اعصاب رفتن، کاری کردن طرف بترکه، دکمه شو زدن، حرص دادن
________________________________________
...
[مشاهده متن کامل]

🔸 تعریف ها:
1. ** ( روان شناختی – تحریک احساسی ) :**
انجام یا گفتن چیزی که به طور خاص باعث واکنش شدید، عصبانیت، یا ناراحتی فرد مقابل می شود—مثل فشار دادن دکمه ی حساسیت
مثال:
Don’t push his buttons—he’s already stressed.
رو اعصابش نرو—الان خودش کلی تحت فشاره.
2. ** ( رفتاری – عمدی یا ناخودآگاه ) :**
شناختن نقاط حساس یا آسیب پذیر کسی و استفاده از آن ها برای کنترل، تحریک، یا آزار
مثال:
She knows exactly how to push my buttons.
دقیقاً می دونه چطوری منو به هم بریزه.
3. ** ( طنزآمیز – کل کل دوستانه ) :**
در روابط دوستانه یا عاشقانه، گاهی برای شوخی های تحریک آمیز یا کل کل های صمیمی استفاده می شه
مثال:
He’s just pushing your buttons—he loves teasing you.
فقط داره اذیتت می کنه—عاشق کل کل با توئه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
get under someone’s skin – provoke – annoy – trigger – mess with – rile up – needle
________________________________________
🔸 ریشه شناسی:
از تصویر ذهنی �دکمه هایی� که با فشار دادنشان، واکنش خاصی فعال می شود—مثل کنترل از راه دور یا دستگاه
در زبان انگلیسی از دهه ی ۱۹۶۰ رایج شد، به ویژه در روان شناسی عامه و گفت وگوهای روزمره

روی اعصاب کسی راه رفتن
انجام کاری یا گفتن چیزی محض عصبانی و ناراحت کردن کسی