push comes to shove


(عامیانه - معمولا با: if یا when) بحران، سختی

پیشنهاد کاربران

وقتی کار به جای باریک میرسه
مثلا: He claims he’ll help us, but when push comes to shove, I doubt he’ll be there
اگه کار بیخ پیدا کنه
به جاش برسه . . .
اگه خدای نکرده
در بدترین حالت
If the situation becomes very bad, this is what I can do
وقتی شرایط ایجاب کنه، وقتی پاش بیفته، وقتی لازم بشه
وقتی زمان عمل می رسد.
کارد به استخوان رسیده
اگه پاش بیفته

بپرس