pursuer

/pərˈsuːər//pəˈsjuːə/

معنی: تعقیب کننده
معانی دیگر: تعقیب کننده

جمله های نمونه

1. He found the pursuer close at his heels.
[ترجمه گوگل]او تعقیب کننده را نزدیک پاشنه او یافت
[ترجمه ترگمان]pursuer را در نزدیکی پاشنه پاهایش دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A glance behind confirmed his fears. His pursuer was gaining ground on him rapidly.
[ترجمه گوگل]نگاهی به پشت سر ترس او را تایید کرد تعقیب کننده او به سرعت در حال به دست آوردن قدرت بر او بود
[ترجمه ترگمان]یک نگاه از پشت سر ترس او را تایید کرد pursuer به سرعت به او نزدیک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Somehow my pursuer had guessed correctly at every turn.
[ترجمه گوگل]به نوعی تعقیب کننده من در هر مرحله درست حدس زده بود
[ترجمه ترگمان]به هر حال، تعقیب کننده من درست حدس زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The pursuer himself will also require to contemplate the not inconsiderable pressure of having to give evidence and face cross-examination.
[ترجمه گوگل]خود تعقیب‌کننده نیز باید فشار غیر قابل ملاحظه‌ای را که ناشی از ارائه مدرک و بازجویی متقابل است، در نظر بگیرد
[ترجمه ترگمان]خود تعقیب کننده همچنین نیاز دارد که در نظر داشته باشد که فشار قابل توجهی برای ارایه شواهد و مواجهه رودررو داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A wooden corner hit the pursuer in the bony face and Creed was relieved to observe it stagger.
[ترجمه گوگل]یک گوشه چوبی به صورت استخوانی تعقیب کننده اصابت کرد و کرید از دیدن آن با تلو تلو خوردن آسوده شد
[ترجمه ترگمان]یک گوشه چوبی به تعقیب کننده خود در صورت استخوانی خیره شد و آسوده خاطر شد که تل و تل و خوران متوجه آن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His pursuer smiled grimly, and waited as many seconds as he dared before heaving himself over the wall with surprising agility.
[ترجمه گوگل]تعقیب‌کننده‌اش لبخند تلخی زد و به همان اندازه که جرأت کرد منتظر ماند تا با چابکی شگفت‌انگیزی خود را از دیوار بالا بکشد
[ترجمه ترگمان]تعقیب کننده او عبوسانه لبخند زد و تا چند ثانیه دیگر منتظر ماند تا خودش را با چالاکی شگفت آوری بالا بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A battle of wills, no less, between pursuer and prey.
[ترجمه گوگل]نبرد اراده ها، نه کمتر، بین تعقیب کننده و طعمه
[ترجمه ترگمان]جنگی با اراده، نه کم تر، بین تعقیب کننده و شکار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pursuer threw himself aside as the vehicle mounted the pavement, slamming into a lamp-post.
[ترجمه گوگل]تعقیب کننده در حالی که وسیله نقلیه روی سنگفرش سوار شد، خود را به کناری پرتاب کرد و به تیر چراغ کوبید
[ترجمه ترگمان]همچنان که ماشین روی سنگفرش خیابان بالا می رفت، تعقیب کننده خود را به کناری انداخت و در حالی که با تیر چراغ برق می زد، روی زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He never saw his pursuer, though occasionally he heard it snuffling behind him.
[ترجمه گوگل]او هرگز تعقیب کننده خود را ندید، اگرچه گاهی اوقات صدای خفه شدن آن را از پشت سرش می شنید
[ترجمه ترگمان]او هیچ وقت pursuer را ندیده بود، هر چند گاهی صدای آن را از پشت سرش می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Perry is rid of his pursuer, fresh again.
[ترجمه گوگل]پری از تعقیب کننده خود خلاص شد، دوباره تازه
[ترجمه ترگمان]پری از تعقیب کننده خود خلاص شد، دوباره تازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It works on the principle that the pursuer will not be able to change direction as efficiently as the prey.
[ترجمه گوگل]این کار بر اساس این اصل کار می کند که تعقیب کننده نمی تواند به اندازه شکار جهت خود را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]بر روی این اصل کار می کند که تعقیب کننده قادر به تغییر جهت به اندازه طعمه نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do you want to be a pursuer or a miser of money?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید تعقیب کننده باشید یا خسیس؟
[ترجمه ترگمان]تو می خو ای یه تعقیب کننده باشی یا یه آدم خسیس؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The pursuer requests the court to grant him remedy.
[ترجمه گوگل]تعقیب کننده از دادگاه تقاضای رسیدگی به او را دارد
[ترجمه ترگمان]تعقیب کننده به دادگاه دستور داد تا درمان او را تصحیح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She found that the pursuer was close at her heels.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که تعقیب کننده به او نزدیک شده است
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که تعقیب کننده به دنبالش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعقیب کننده (اسم)
follower, prosecutor, whipper, chaser, pursuer, indictor, indicter

انگلیسی به انگلیسی

• follower, chaser; plaintiff, claimant (law)
your pursuers are people who are chasing or searching for you; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تعقیب کننده
مثال:
he escaped his pursuers
او از تعقیب کننده گانش نجات و رهایی یافت.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pursue
✅️ اسم ( noun ) : pursuit / pursuer / pursuance
✅️ صفت ( adjective ) : pursuant
✅️ قید ( adverb ) : pursuant
خواهان, مدعی, تعقیب کننده

بپرس