pursuance

/pəˈsjuːəns//pəˈsjuːəns/

معنی: تعاقب
معانی دیگر: پیگیری، ادامه (طرح یا نقشه و غیره)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the execution of a plan, procedure, or the like.

جمله های نمونه

1. in pursuance of your orders
در پیگیری دستورات شما

2. In pursuance of his aims, he has decided to stand for parliament.
[ترجمه گوگل]وی در راستای اهداف خود تصمیم به حضور در پارلمان گرفته است
[ترجمه ترگمان]او در ادامه اهداف خود تصمیم گرفته است که در پارلمان بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They may need to borrow money in pursuance of their legal action.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است در پی اقدام قانونی خود نیاز به قرض گرفتن داشته باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است نیاز به قرض کردن پول در پیروی از اقدام قانونی خود داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In pursuance of this objective, 8000 letters were sent.
[ترجمه گوگل]در راستای این هدف 8000 نامه ارسال شد
[ترجمه ترگمان]در ادامه این هدف، ۸۰۰۰ نامه ارسال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was wounded in the pursuance of his duty.
[ترجمه گوگل]او در حین انجام وظیفه مجروح شد
[ترجمه ترگمان]او در اجرای وظیفه خود مجروح شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then, in pursuance of his interest in Whitman and others, he decided to study to become a librarian.
[ترجمه گوگل]سپس، به دنبال علاقه‌اش به ویتمن و دیگران، تصمیم گرفت برای کتابداری درس بخواند
[ترجمه ترگمان]سپس با پیروی از علاقه خود به ویتمن و دیگران، تصمیم گرفت به عنوان کتابدار کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I know they are doing so in pursuance of their inherent artistic instinct.
[ترجمه گوگل]من می دانم که آنها این کار را به دنبال غریزه هنری ذاتی خود انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]می دانم که در اجرای غریزه ذاتی خود همین کار را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In life, as in the pursuance of war criminals, there is often one who got away.
[ترجمه گوگل]در زندگی، مانند تعقیب جنایتکاران جنگی، اغلب کسی وجود دارد که فرار کرده است
[ترجمه ترگمان]در زندگی، مانند تعقیب جنایتکاران جنگی، کسانی هستند که از اینجا دور می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I wrote to her in pursuance of your instruction.
[ترجمه گوگل]من طبق دستور شما به او نامه نوشتم
[ترجمه ترگمان]من در اجرای دستورها شما به او نامه نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pursuance of development and reform runs through all of Deng Xiaoping economic thought.
[ترجمه گوگل]پیگیری توسعه و اصلاحات در تمام افکار اقتصادی دنگ شیائوپینگ جریان دارد
[ترجمه ترگمان]اجرای اصلاحات و اصلاحات از طریق تفکر اقتصادی دنگ Xiaoping اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tom was wounded in the pursuance of his duty.
[ترجمه گوگل]تام در انجام وظیفه خود مجروح شد
[ترجمه ترگمان]تام در اجرای وظیفه خود مجروح شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pursuance excellence and continuous innovation is the sprite of our factory.
[ترجمه گوگل]پیگیری برتری و نوآوری مستمر روح کارخانه ما است
[ترجمه ترگمان]نوآوری پیوسته و نوآوری پیوسته، the کارخانه ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Honor only exists in past memory or future pursuance.
[ترجمه گوگل]افتخار فقط در حافظه گذشته یا پیگیری آینده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فقط در خاطره گذشته و یا آینده آینده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Therefore, pursuance of sea power without the authorization of the UN is totally hegemonic behavior.
[ترجمه گوگل]بنابراین، پیگیری قدرت دریایی بدون مجوز سازمان ملل، رفتاری کاملاً هژمونیک است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، پیروی از قدرت دریایی بدون اجازه سازمان ملل رفتار کاملا غالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The regular meetings shall be timely held in pursuance with the articles of association.
[ترجمه گوگل]جلسات عادی طبق اساسنامه باید به موقع تشکیل شود
[ترجمه ترگمان]جلسات منظم باید به موقع در پی گیری مقالات مربوط به انجمن برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعاقب (اسم)
pursuit, pursuance

انگلیسی به انگلیسی

• execution of a plan; execution of a legal order; continuation, act of carrying on with an activity
if you do something in pursuance of a particular activity, you do it as part of that activity; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pursue
✅️ اسم ( noun ) : pursuit / pursuer / pursuance
✅️ صفت ( adjective ) : pursuant
✅️ قید ( adverb ) : pursuant
پیروِ، به دنبالِ، نظر به
به منظور
در راستای
به دنبال
به دنبال
تعاقب/توالی

بپرس