purse

/ˈpɜːrs//pɜːs/

معنی: دارایی، کیسه، پول، کیف پول، کیف زنانه، کیسه پول، وجوهات خزانه، جمع کردن، جیب بری کردن
معانی دیگر: (زنانه) کیف دستی، (در اصل) همیان، کیسه ی پول، انبان، منابع مالی، وسع، استطاعت، مبلغ گرداوری شده، مبلغ جایزه، (به ویژه لب ها را) جمع کردن (مانند در کیسه)، چروک انداختن، هر چیز کیف مانند، (قدیمی) در کیسه گذاشتن، در کیف قرار دادن، جیب، غنچه کردن، پول دزدیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a pouch or bag made of leather, cloth, plastic, or the like, for carrying money and other personal possessions, usu. carried by a hand or shoulder strap; handbag.
مترادف: bag, handbag, pocketbook
مشابه: case, pouch, satchel, sporran, tote

(2) تعریف: a similar but usu. smaller container for coins or other small objects.
مترادف: pouch
مشابه: bag, billfold, pocket, wallet

(3) تعریف: monetary resources.
مترادف: means, pocketbook, resources
مشابه: assets, capital, finances, money, substance, wealth, wherewithal

- the government's purse
[ترجمه محمدشفیعی] خزانه دولت
|
[ترجمه گوگل] کیف دولت
[ترجمه ترگمان] کیسه دولت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: money given as a prize or present.
مترادف: booty, jackpot, prize
مشابه: gift, haul, kitty, pot, present, reward, stake, stakes

- a million-dollar purse for the horse race
[ترجمه گوگل] یک کیف میلیون دلاری برای مسابقه اسب دوانی
[ترجمه ترگمان] یک میلیون دلار پول برای مسابقه اسب دوانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: purses, pursing, pursed
مشتقات: purselike (adj.)
• : تعریف: to cause to form wrinkles by contracting the lips or brow; pucker.
مترادف: gather, knit, pucker
مشابه: crease, crinkle, furrow, pleat, ruffle, rumple, shirr, wrinkle

جمله های نمونه

1. a purse and shoes that are a good match
کیف زنانه و کفش که خوب به هم می خورند.

2. a leather purse
کیف چرمی (زنانه)

3. hold the purse strings
سرکیسه ی پول را در دست داشتن،اختیار پول را داشتن

4. i lost my purse hereabouts
کیف پولم را همین جاها گم کردم.

5. they collected a purse to help the flood victims
آنها برای کمک به سیل زدگان پول جمع کردند.

6. who steals my purse steals trash
(شکسپیر) کسی که کیسه ی پول مرا می دزدد آشغال دزد است.

7. somebody grabbed that lady's purse and ran off
شخصی کیف آن خانم را قاپید و فرار کرد.

8. to live within one's purse
به قدر استطاعت خود خرج کردن

9. tighten (or loosen) the purse strings
سر کیسه ی پول را سفت کردن (یا شل کردن)،در خرج امساک کردن (یا گشاده دستی کردن)

10. an anonymous man found the purse and gave it to the police
مرد ناشناسی کیف پول را پیدا کرد و تحویل پلیس داد.

11. he ran away with my purse
کیف پولم را زد.

12. the money was supplied from his own private purse
پول از محل منابع مالی خودش تامین شد.

13. a man darted toward the lady and snatched her purse
مردی به سوی خانم پرید و کیفش را قاپید.

14. An empty purse frightens many friends.
[ترجمه گوگل]یک کیف خالی بسیاری از دوستان را می ترساند
[ترجمه ترگمان] یه کیسه خالی خیلی از دوستاش رو ترسونده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Never show the bottom of your purse or your mind.
[ترجمه گوگل]هرگز ته کیف یا ذهن خود را نشان ندهید
[ترجمه ترگمان] هیچوقت ته کیفت و ذهنت رو نشون نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He that has a full purse never lacks a friend. Even in a busy market, nobody cares to know a poor person.
[ترجمه گوگل]کسی که کیف پر دارد هیچ وقت دوست ندارد حتی در یک بازار شلوغ، کسی برای شناخت یک فقیر اهمیتی ندارد
[ترجمه ترگمان]او که دارای کیسه پر است هرگز یک دوست ندارد حتی در یک بازار شلوغ هیچ کس اهمیت نمی دهد که فرد فقیری را بشناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. If a man empties his purse into his head, no man can take it away from him, an investment in knowledge always pays the best interest.
[ترجمه گوگل]اگر کسی کیفش را در سرش خالی کند، هیچ کس نمی تواند آن را از او بگیرد، سرمایه گذاری در دانش همیشه بهترین سود را دارد
[ترجمه ترگمان]اگر مردی کیف پولش را به سر او خالی کند، کسی نمی تواند آن را از او بگیرد، سرمایه گذاری در دانش، همیشه به نفع همه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. A heavy purse makes a light heart.
[ترجمه گوگل]یک کیف سنگین یک قلب سبک می سازد
[ترجمه ترگمان]یک کیسه سنگین قلب روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. You (or One) cannot make a silk purse out of a sow's ear.
[ترجمه گوگل]شما (یا یکی) نمی توانید از گوش خروس یک کیف ابریشمی بسازید
[ترجمه ترگمان]شما (یا یک)نمی توانید از گوش خوک کیسه ابریشمی درست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارایی (اسم)
wealth, thing, possession, belonging, asset, property, finance, estate, weal, holding, fortune, purse

کیسه (اسم)
bourse, bladder, bag, sac, sack, pouch, cyst, cod, bagging, bung, capsule, theca, sinus, purse

پول (اسم)
handsel, deposit, shiner, money, dough, specie, rhino, payment, fee, currency, purse, denomination, riches, lucre, gold, lolly, moolah, remittance, pelf, wampum

کیف پول (اسم)
pouch, moneybags, purse, wallet

کیف زنانه (اسم)
purse

کیسه پول (اسم)
purse

وجوهات خزانه (اسم)
purse

جمع کردن (فعل)
gross, total, add, collect, stack up, aggregate, eke, roll up, gather, tot, sum, call up, agglomerate, convene, flock, cluster, floc, furl, constrict, purse, immobilize

جیب بری کردن (فعل)
pick, purse

انگلیسی به انگلیسی

• handbag, pocketbook; wallet, billfold; wealth, money; treasury, fund
pucker, constrict into folds or wrinkles (about the lips, etc.)
a purse is a very small bag that people, especially women, keep their money in.
a purse is also the same as a handbag; used in american english.
if you purse your lips, you move them into a small, rounded shape.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: A bag or pouch used for carrying money 💼
🔍 مترادف: Wallet, satchel
✅ مثال: She reached into her purse to pay for the groceries
اگر با لب بیاد، میه گرد و غنچه کردن لب انگار ناراحتی
pursed lios : لبهای غنچه
و یک مثال دیگر:
The [�] is a typical French vowel: you pronounce it by pursing your lips, as if you were blowing the candles out on a birthday cake. Many French sounds are pronounced at the front of the mouth, lips rounded and pursed, and your tongue curled. [œ] "neuf", are pronounced at the front of the mouth.
...
[مشاهده متن کامل]

محکم چسباندن لب ها به یکدیگر بصورت قوسی ( به نشانه ی رد کردن یا ناپسند شمردن )
purse
Change purse کیف پول سکه و کارت های اعتباری
Purse کیف زنانه، مثلا کیف دوشی
Wallet کیف پول مردانه
این توضیحات برای امریکن است.
Purse کیف زنانه، منظور کیف دوشی زنانه است، کیف پول منظور نیست.
Purse change کیف زنانه برای پول خرد و عابربانک
Wallet کیف پول مردانه منظور است.
این توضیحات برای امریکن است برای بریتیش متفاوت است.
purse ( n ) ( pərs ) ( also handbag, pocketbook ) =a small bag for money, keys, etc. , carried especially by women
purse
طبق توضیح لانگمن:
اگه تو بریتانیا بگین purse منظورتون احتمالا کیف پول زنانه هست، چون اگه اونا بخوان بگن کیف دستی زنانه، میگن handbag.
ولی اگه تو آمریکا بگین purse منظورتون احتمالا کیف دستی زنانه هست، چون اگه بخوان بگن کیف پول میگن wallet، زنانه مردانش هم فرقی نمیکنه. البته تو آمریکا به کیف پول، billfold هم میگن.
...
[مشاهده متن کامل]

باز کردن دهان طوریکه لب بالا منقبض و کشیده شود به پایین
Follow
purse=for woman
Purse=کیف پول زنانه 👛
Wallet =for man
Wallet =کیف پول مردانه
هر دو کلمه purse, wallet به معنای کیف پول هستند اما برای شخصیت ها متفاوت هستند
Purse lip
جمع کردن لب ها
چروکیدن لب ها
به هم فشردن لب ها
( به علامت نارضایتی و مخالفت و تنفر )
کیف پول

معنای آبادیس
✅ ( به ویژه لب ها را ) جمع کردن ( مانند در کیسه )
As the anthem rang out across the Khalifa International Stadium, Iran’s players ⭐pursed lips⭐, bowed heads and locked shoulders
🟢🟢🟢
E. g. Her run of bad luck continued when she had her purse stolen
a bag for money, keys, etc. , used especially by women ( in British English, a purse is mainly used for carrying coins ) .
کیف پول ( مخصوصا" برای زنان )
کیف پول زنانه، وجه پولی
small bag made of leather, plastic, etc. for carrying coins and often also paper money, cards, etc. , used especially by women
👛👛کیف پول زنانه
Us
Handbag in UK
کیف کوچک زنانه
کیف دخترانه یا زنانه
کیف پول زنانه و دخترانه
کیف پول دخترانه و زنانه
کیف زنانه
کیف پول زنانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس