purport

/ˈpɜːrˌpɔːrt//pəˈpɔːt/

معنی: ادعا، قصد، مفهوم، مفاد، مفهوم شدن
معانی دیگر: (معنی) رساندن، (معمولا دروغی) ادعا کردن، مدعی شدن، به خود بستن، (ظاهرا) بودن، فحوا، لب، منظور، جان کلام، مقصود

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: purports, purporting, purported
(1) تعریف: to assert or allege, esp. falsely.
مترادف: claim, profess
مشابه: affirm, allege, assert, asseverate, aver, contend, declare, maintain, pretend

- He purported to be an expert on the subject, but we quickly discovered that he knew little more than we did.
[ترجمه لیلا سمیع پور] او معتقد بود که در این زمینه متخصص است ولی ما به سرعت دریافتیم که او فقط کمی بیش از ما می دانست.
|
[ترجمه گوگل] او ظاهراً در این موضوع متخصص است، اما ما به سرعت متوجه شدیم که او اطلاعات کمی بیشتر از ما دارد
[ترجمه ترگمان] او ادعا کرد که متخصص این موضوع است، اما خیلی زود متوجه شدیم که او بیشتر از ما می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to intend; propose.
مترادف: intend, propose, purpose

- Do you purport to marry this girl?
[ترجمه گوگل] آیا قصد ازدواج با این دختر را دارید؟
[ترجمه ترگمان] میخوای با این دختر ازدواج کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: purported (adj.), purportedly (adv.)
(1) تعریف: the explicit or implicit meaning; import; substance.
مترادف: import, meaning, significance, substance, tenor
مشابه: content, drift, gist, implication, intent, message, point, sense, signification, spirit

- the purport of that law
[ترجمه گوگل] مفاد آن قانون
[ترجمه ترگمان] و موضوع آن قانون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: aim; intention; purpose.
مترادف: aim, intention, objective, purpose
مشابه: design, drift, end, intent, object, plan, point

جمله های نمونه

1. the purport of the letter is that she wants a divorce
مفهوم نامه این است که طلاق می خواهد.

2. a look so piteous in purport
(شکسپیر) نگاهی که تاثر از آن می بارید

3. They purport to represent the wishes of the majority of parents at the school.
[ترجمه گوگل]آنها ادعا می کنند که خواسته های اکثریت والدین در مدرسه را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا می کنند که خواسته های اکثریت والدین در مدرسه را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The purport of the statement is that the firm is bankrupt.
[ترجمه گوگل]هدف از بیانیه این است که شرکت ورشکسته است
[ترجمه ترگمان]نتیجه این بیانیه این است که شرکت ورشکسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The situation is not what they purport to be.
[ترجمه گوگل]وضعیت آن چیزی نیست که آنها مدعی هستند
[ترجمه ترگمان]این موقعیت چیزی نیست که آن ها ادعا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Documents leaked to this newspaper purport to reveal that radioactive waste is being illegally dumped on the site.
[ترجمه ایمان حجتی] اسناد درز یافته در این روزنامه نشان میدهد که زباله های رادیواکتیو به طور غیرقانونی در این سایت ریخته میشه
|
[ترجمه گوگل]اسنادی که به این روزنامه درز کرده نشان می دهد که زباله های رادیواکتیو به طور غیرقانونی در سایت ریخته می شود
[ترجمه ترگمان]اسناد فاش شده به این روزنامه حاکی از فاش شدن غیرقانونی مواد زائد رادیواکتیو در این سایت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His plans are not what they purport to be.
[ترجمه گوگل]برنامه های او آن چیزی نیست که مدعی است
[ترجمه ترگمان]نقشه های او چیزی نیستند که ادعا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The purport of the message seemed to be that a few top army officers had fled from the country.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید هدف این پیام این است که چند افسر ارشد ارتش از کشور فرار کرده اند
[ترجمه ترگمان]ظاهرا موضوع پیام این بود که چند افسر ارشد ارتش از کشور فرار کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many theories purport to explain growth in terms of a single cause.
[ترجمه گوگل]بسیاری از نظریه ها مدعی هستند که رشد را بر اساس یک علت واحد توضیح دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از نظریه ها به بیان رشد در شرایط یک علت منفرد اشاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The purport of his remarks was all too clear.
[ترجمه گوگل]مفاد سخنان او خیلی واضح بود
[ترجمه ترگمان]ادعای او کاملا واضح بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many theories purport to explain growth in terms of a single cause, economic, political or organisational.
[ترجمه گوگل]بسیاری از نظریه ها مدعی هستند که رشد را بر اساس یک علت واحد اقتصادی، سیاسی یا سازمانی توضیح می دهند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از نظریه ها به توضیح رشد در شرایط یک علت منفرد، اقتصادی، سیاسی یا سازمانی اشاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The purport of his remarks is already familiar.
[ترجمه گوگل]مفاد سخنان او از قبل آشناست
[ترجمه ترگمان]موضوع اظهارات او پیش از این آشنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. First there are straight forward clauses which purport to exclude or limit liability for breaches of fiduciary duty.
[ترجمه گوگل]اولاً بندهای مستقیمی وجود دارد که مدعی است مسئولیت در قبال نقض تعهدات امانتی را حذف یا محدود می کند
[ترجمه ترگمان]اول، بندهایی به جلو مستقیم وجود دارند که ادعا می کنند مسئولیت تخطی از وظایف امانتداری را حذف یا محدود می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Petitioner does not purport to have made, and is in no position to make,[sentence dictionary] such findings.
[ترجمه گوگل]خواهان ادعا نمی کند که چنین یافته هایی را [فرهنگ جملات] داشته باشد و در موقعیتی هم نیست
[ترجمه ترگمان]Petitioner ادعا نمی کند که ایجاد شده است، و در موقعیتی نیست که بتواند این یافته ها را بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That rule does not purport to subject Winchester to the Rules.
[ترجمه گوگل]این قانون مدعی نیست که وینچستر را تحت قوانین قرار دهد
[ترجمه ترگمان]این قانون ادعا نمی کند که وینچستر به این قوانین مربوط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادعا (اسم)
assertion, claim, pretense, pretension, plea, allegation, purport, protestation, asseveration, averment, postulate

قصد (اسم)
resolution, will, assumption, pretension, purpose, intent, intention, animus, thought, purport, design, attempt, determination

مفهوم (اسم)
hang, substance, meaning, sense, significance, implication, signification, effect, intention, purport, notion, concept, contents, tenor, raison d'etre

مفاد (اسم)
substance, meaning, sense, significance, signification, content, intent, purport, context, contents, tenor, text, contexture, raison d'etre

مفهوم شدن (فعل)
purport

تخصصی

[حقوق] وانمود کردن، ظاهرأ حاکی بودن، ظاهرأ دلات کردن، ادعا کردن، مفهوم، قصد، مفاد، فحوی، مدلول، معنی

انگلیسی به انگلیسی

• intention, purpose; meaning, significance
intend, plan; claim, profess; claim falsely, pretend
if something purports to do or be a particular thing, it is claimed to do or be that thing; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To claim or profess something, often without proof 🤚
🔍 مترادف: Claim, assert
✅ مثال: He did not purport to be an expert on the subject
مقصود. منظور. معنی. جان کلام. خلاصه کلام . ادعا کردن. وانمود کردن . {سند و غیره}چنین نشان می دهد که
مثال:
Furthermore, the area that the regime purports to have brought under significant control recently inflicted heavy losses on Israel's most elite forces, the Golani brigade, compelling their retreat to the occupied territories.
...
[مشاهده متن کامل]

علاوه بر این، منطقه ای که رژیم ادعا می کند تحت کنترل قابل توجه خودش در آورده، اخیرا تلفات سنگینی بر اکثر نیروهای نخبه اسرائیلی وارد کرده، {و} تیپ گولانی را وادار به عقب نشینی به سرزمینهای اشغالی کرده.

وانمود کردن
To claim or appear to be or do something, especially falsely.
ادعا کردن یا به نظر رسیدن که چیزی هستید یا انجام می دهید، به ویژه به طور نادرست.
**Example Sentence:**
She is not the person she purports to be.
...
[مشاهده متن کامل]

او کسی نیست که ادعا می کند هست.
**Synonyms:**
- Claim
- Profess
- Pretend
- Appear
- Seem
مترادف ها:
- ادعا کردن
- اظهار کردن
- تظاهر کردن
- به نظر رسیدن
- به نظر آمدن
**Usage in a Sentence:**
The document purports to be an official report.
این سند ادعا می کند که یک گزارش رسمی است.
**Related Forms:**
- Purported ( adjective ) : Claimed or supposed, often falsely.
- Purportedly ( adverb ) : As appears or is stated to be true, though not necessarily so.
اشکال مرتبط:
- ادعایی ( صفت ) : ادعا شده یا فرض شده، اغلب به طور نادرست.
- به طور ادعایی ( قید ) : همانطور که به نظر می رسد یا گفته می شود درست است، اگرچه لزوماً اینطور نیست.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : purport
✅️ اسم ( noun ) : purport
✅️ صفت ( adjective ) : purported
✅️ قید ( adverb ) : purportedly
به منظور
به قصدِ . با هدفِ . به دنبال. در پی. در صدد
purport" v, n
🗣️پِر پُرت
SYNONYM
purport 🔄 claim
( معمولاً دروغی ) ادعا شدن/کردن
💠 Many theories purport to explain growth in terms of a single cause
اصل مطلب
عصاره
لب کلام
Gist
معنی. مقصود
I do not understand the purport of your remarks

بپرس