اسم ( noun )
• (1) تعریف: the color that results when blue and red paint are mixed.
- The purple of these violets is my favorite color.
[ترجمه گنج جو] رنگ ارغوانی این گلهای بنفشه رنگ دلخواه منه.|
[ترجمه مسعود] این چه وضع ترجمه کردنه؟ معنی این کلمه میشه هرزه؟ کثیف؟ خدا نبخشه شمارو که با هرچیزی که نشانی از جاه و مقام داره مشکل دارین|
[ترجمه Bahar] معنی رنگ بنفش است|
[ترجمه Eshgh] رنگ بنفش ، رنگ گلهای بنفشه|
[ترجمه گوگل] بنفش این بنفشه ها رنگ مورد علاقه من است[ترجمه ترگمان] ارغوانی این بنفشه، رنگ مورد علاقه من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: clothing or cloth of this color, esp. as a symbol of royalty or high rank.
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of or pertaining to the color purple.
- The football players wear purple helmets.
[ترجمه گوگل] بازیکنان فوتبال از کلاه ایمنی بنفش استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان] بازیکنان فوتبال کلاه بنفش می پوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بازیکنان فوتبال کلاه بنفش می پوشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: full of ornate or elaborate language or literary effects.
- Some critics found the author's purple prose too affected.
[ترجمه گوگل] برخی از منتقدان نثر ارغوانی نویسنده را بیش از حد تحت تأثیر قرار دادند
[ترجمه ترگمان] برخی از منتقدان، نثر ارغوانی نویسنده را بیش از حد تحت تاثیر قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برخی از منتقدان، نثر ارغوانی نویسنده را بیش از حد تحت تاثیر قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: purples, purpling, purpled
مشتقات: purplish (adj.)
حالات: purples, purpling, purpled
مشتقات: purplish (adj.)
• : تعریف: to make or become purple.