purity

/ˈpjʊrəti//ˈpjʊərɪti/

معنی: خلوص، صفاء، عفت، پاکدامنی، تمیزی، طهارت، صافی، پاکی
معانی دیگر: نابی، آویژه ای، بیژه ای، بی غشی، بی آمیغی، سارایی، پاکیزگی، مطهری، تزکیه، معصومیت، (زبان و سبک نگارش و غیره) سرگی، اصالت، (صدا) صافی، صفا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or quality of being free from defects or contamination.
مترادف: cleanness, immaculateness, spotlessness
متضاد: impurity
مشابه: clarity, sterility

(2) تعریف: the state or quality of being without sin or guilt.
مترادف: chasteness, cleanness, immaculateness, innocence, virtuousness
متضاد: corruption, impurity
مشابه: morality, rectitude, uprightness, virtue

جمله های نمونه

1. the purity of his motive was evident
خلوص نیت او آشکار بود.

2. standard of purity for drugs
معیار خلوص داروها

3. alcohol of extreme purity
الکل دارای خلوص زیاد

4. to pollute the purity of the temple
پاکی معبد را آلوده کردن

5. to test the purity of gold
بی غشی طلا را آزمودن

6. nobody doubted fatima's chastity and purity
هیچ کس در مورد نجابت و پاکدامنی فاطمه شکی نداشت.

7. speaking a persian of great purity
صحبت به فارسی بسیار سره

8. fatima led a life of perfect purity
فاطمه با کمال پاکی زندگی کرد.

9. The sample's density is a measure of its purity.
[ترجمه گوگل]چگالی نمونه معیاری برای درجه خلوص آن است
[ترجمه ترگمان]چگالی نمونه معیاری برای خلوص آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He has some photos which held over his purity before he became a killer.
[ترجمه گوگل]او چند عکس دارد که قبل از اینکه قاتل شود، پاکی او را حفظ کرده است
[ترجمه ترگمان]اون یه سری عکس داره که قبل از اینکه تبدیل به یه قاتل بشه ازش گرفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The water is regularly tested for purity.
[ترجمه گوگل]آب به طور مرتب از نظر خلوص آزمایش می شود
[ترجمه ترگمان]آب به طور منظم برای پاک کردن تست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Probity and purity will command respect everywhere.
[ترجمه گوگل]پاکی و پاکی در همه جا موجب احترام خواهد شد
[ترجمه ترگمان]خلوص و پاکی همه جا احترام خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Aye, sculpted in whitest alabaster to emphasize his purity.
[ترجمه گوگل]آری، در سفیدترین آلابستر حجاری شده تا بر خلوص او تأکید شود
[ترجمه ترگمان]آ ره، sculpted که از مرمر سفید ساخته شده بود تا به پاکی او تاکید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. S. -Soviet Cold War, symbols of ideological purity turned brittle.
[ترجمه گوگل]S -جنگ سرد شوروی، نمادهای خلوص ایدئولوژیک شکننده شدند
[ترجمه ترگمان]در جنگ سرد اتحاد جماهیر شوروی، نماد خلوص ایدئولوژیک شکننده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dostoevsky was writing about purity, not chastity or virginity.
[ترجمه گوگل]داستایوفسکی درباره پاکی می نوشت، نه عفت یا باکرگی
[ترجمه ترگمان]Dostoevsky در حال نوشتن درباره خلوص، نه پاکدامنی و بکارت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلوص (اسم)
candor, purity, sincerity, candour

صفاء (اسم)
ingenuity, serenity, placidity, candor, purity, delectation

عفت (اسم)
virtue, modesty, shamefacedness, purity, chastity, immaculacy, pudency

پاکدامنی (اسم)
continence, virtue, purity, chastity, probity

تمیزی (اسم)
purity, clarity, pureness

طهارت (اسم)
purity, cleanliness

صافی (اسم)
filter, gloss, clearance, serenity, purity, smoothness, strainer, colander, leach, limpidity, scumble

پاکی (اسم)
quietus, quittance, innocence, purity, immaculacy

تخصصی

[برق و الکترونیک] خلوص 1. درجه خالص بودن رنگ اصلی و مخلوط نبودن آن با دو رنگ اصلی دیگر مورد استفاده در تلویزیون رنگی .2 . نسبت فاصله ها در نمودار کروماتیک CIE که یک رنگ ساده را با نور استاندارد مرجع مقایسه می کند.
[صنعت] خلوص، پاکی، صافی، نبود زوائد اضافی
[نساجی] خلوص - خلوص نور - نور خالص - خالصی - صافی
[ریاضیات] خالص بودن، خلوص، صافی، درجه ی خلوص

انگلیسی به انگلیسی

• freedom from guilt or sin; freedom from dirt or contamination

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : purify
✅️ اسم ( noun ) : purity / purification / purifier / purist / puritan / puritanism
✅️ صفت ( adjective ) : pure / puritan / puritanical
✅️ قید ( adverb ) : purely
اصالت
نابیّت
ناب بودن
در اینجا در معنای پاک و خالص به کار برده که صحیح به نظر نمی رسد. معنای پاکی و خلوص درست است.
Please make me purity
لطفا مرا پاک و خالص بگردان یا بساز
خلوص ، پاکی
The purity hand shine the is kindness love
the masculinity
پاکی حرم وجود مهربانی دستای نوازش مردانگیت را دوست دارم
یا
دست خالصی که درخشیدی، مهربانی و عشق ورزیدن است

در شیمی به معنی خالص بودن و تمیز بودن

بپرس