purist

/ˈpjʊˌrɪst//ˈpjʊərɪst/

شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد

جمله های نمونه

1. Britain wanted a "more purist" approach.
[ترجمه گوگل]بریتانیا خواهان رویکردی «پاک‌گرایانه‌تر» بود
[ترجمه ترگمان]بریتانیا یک رویکرد \"purist\" بیشتری می خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Architects with purist views were suspicious of his work.
[ترجمه گوگل]معماران با دیدگاه های خالصانه به کار او مشکوک بودند
[ترجمه ترگمان]معماران با دیدگاه های purist نسبت به کارش بدگمان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One difficulty of primary sources is that a purist definition tends to suggest that the writer has personally collected the information.
[ترجمه گوگل]یکی از مشکلات منابع اولیه این است که یک تعریف ناب گرایانه تمایل دارد که نشان دهد نویسنده شخصاً اطلاعات را جمع آوری کرده است
[ترجمه ترگمان]یکی از مشکلات منابع اولیه این است که تعریف purist حاکی از آن است که نویسنده شخصا اطلاعات را جمع آوری کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Architects and critics with purist views were suspicious of Hill, but he helped to popularize the modern style.
[ترجمه گوگل]معماران و منتقدان با دیدگاه های ناب به هیل مشکوک بودند، اما او به محبوبیت سبک مدرن کمک کرد
[ترجمه ترگمان]معماران و منتقدان با دیدگاه های purist نسبت به هیل بدگمان بودند، اما او به ترویج سبک مدرن کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The purist will feel the greatest disappointment though in the abandonment of any notion that pitches should be uncovered.
[ترجمه گوگل]پاک‌شناس بزرگ‌ترین ناامیدی را احساس می‌کند، هرچند در کنار گذاشتن هر تصوری که زمین‌ها باید آشکار شوند
[ترجمه ترگمان]هر چند در رها کردن هر عقیده ای که باید وجود داشته باشد، purist نهایت ناامیدی را خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Few disciples followed him, his purist rigour being unsuited to compromise or the political infighting which wracked the sectarian Left. sentence dictionary
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از شاگردان او را دنبال کردند، سختگیری خالصانه او برای سازش یا درگیری های سیاسی که چپ فرقه گرا را به هم ریخت فرهنگ لغت جمله
[ترجمه ترگمان]معدودی از مریدان او را دنبال کردند، و سختگیری و سختگیری او برای سازش کردن یا جنگ داخلی که جناح چپ فرقه را ویران کرده، نامتناسب است فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And although the odd purist might object we've also included power steering, electric windows and a high quality car stereo.
[ترجمه گوگل]و با وجود اینکه ممکن است ناظر عجیب و غریب مخالف باشد، فرمان برقی، شیشه‌های برقی و یک استریو ماشین با کیفیت بالا را نیز در نظر گرفته‌ایم
[ترجمه ترگمان]و اگر چه the عجیب ممکن است هدف ما شامل هدایت برق، پنجره های الکتریکی و یک دستگاه استریو با کیفیت بالا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If Joan was an abstract purist, other young artists were turning toward Bad Painting and cartoon art.
[ترجمه گوگل]اگر جوآن یک خالص‌گرای انتزاعی بود، دیگر هنرمندان جوان به سمت نقاشی بد و هنر کاریکاتور روی می‌آوردند
[ترجمه ترگمان]اگر جوآن an انتزاعی بود، دیگر هنرمندان جوان به سمت نقاشی نقاشی و نقاشی بد گرایش پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Just to satisfy a purist "free market" ideal?
[ترجمه گوگل]فقط برای ارضای یک ایده آل "بازار آزاد" خالص؟
[ترجمه ترگمان]فقط برای راضی کردن یک \"بازار آزاد\" ایده آل؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Guzman is more of a purist. "To me, nothing is more wonderful than the natural state of a Mexican avocado, " she said.
[ترجمه گوگل]گوزمان بیشتر اهل پاکی است او گفت: "برای من، هیچ چیز شگفت انگیزتر از حالت طبیعی آووکادوی مکزیکی نیست "
[ترجمه ترگمان]وی گفت: \" به نظر من، هیچ چیز زیباتر از وضعیت طبیعی یک آووکادو مکزیکی نیست \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A holy man of the Gods, Purist applies his holy spells to support and defensive spells.
[ترجمه گوگل]یک مرد مقدس خدایان، Purist طلسم های مقدس خود را برای جادوهای حمایتی و دفاعی به کار می برد
[ترجمه ترگمان]یک مرد مقدس خدایان، purist افسون مقدس خود را برای حمایت و افسون دفاعی به کار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her mother, a purist, despised the Russian Riviera, and the idea that her daughter, classically trained and destined for greater things, would degrade herself by dancing there.
[ترجمه گوگل]مادرش که یک پاک‌دوست بود، ریویرای روسیه را تحقیر می‌کرد و این ایده که دخترش که به‌طور کلاسیک آموزش دیده و برای چیزهای بزرگ‌تر تعیین شده بود، با رقصیدن در آنجا خودش را تحقیر می‌کرد
[ترجمه ترگمان]مادرش، a، the را حقیر می شمرد، و این فکر که دخترش، تربیت و destined را برای چیزهای بزرگ تر از خود نشان می دهد، خود را با رقص به آنجا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A purist would argue that an object should never send a message to itself.
[ترجمه گوگل]یک ناب گرا استدلال می کند که یک شی هرگز نباید پیامی به خودش بفرستد
[ترجمه ترگمان]یک purist استدلال می کند که یک شی هرگز نباید یک پیام به خود ارسال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For the purist, perhaps, but for kids born today, the word "film" will mean nothing.
[ترجمه گوگل]شاید برای اهل پاکی، اما برای بچه هایی که امروز به دنیا می آیند، کلمه «فیلم» معنایی ندارد
[ترجمه ترگمان]شاید برای the، اما برای کودکانی که امروزه به دنیا آمده اند، کلمه \"فیلم\" هیچ معنایی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In its purist purest form, clay can be shaped and stretched and used to make objects.
[ترجمه گوگل]خاک رس در خالص ترین شکل خود را می توان شکل داد و کشید و از آن برای ساخت اشیا استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]خاک رس در خالص ترین شکل، می تواند شکل بگیرد و کشیده شده و برای ساختن اشیا مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[] طبیعی کار

انگلیسی به انگلیسی

• one who strictly adheres to purity of behavior (or speech, etc.)
a purist is a person who believes in absolute correctness.

پیشنهاد کاربران

بنیادگرا، اصول گرا، سنت گرا
فردی که بر پایبندی مطلق به قوانین یا ساختارهای سنتی، به ویژه در زبان یا سبک اصرار دارد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : purify
✅️ اسم ( noun ) : purity / purification / purifier / purist / puritan / puritanism
✅️ صفت ( adjective ) : pure / puritan / puritanical
✅️ قید ( adverb ) : purely
بنیادگرا، سنت گرا
طرفدار سنت بخصوص در کاربرد زبان؛سنت​ گرا
someone who believes in and follows very traditional rules or ideas in a subject؛
a person who adheres strictly and often excessively to a tradition
آدم وسواسی نسبت به اطراف
ملانقطی ( که به غلط ملالغتی رایج شده است )
ناب گرا - خالص طلب

بپرس