فعل گذرا ( transitive verb )حالات: purifies, purifying, purified
• (1)تعریف: to free from dirt, contamination, or other unwanted elements. • مترادف: decontaminate, sanitize • متضاد: adulterate, contaminate, corrupt, defile, pollute, soil, taint • مشابه: clarify, clean, cleanse, clear, deodorize, disinfect, distill, filter, freshen, isolate, purge, rarefy, refine, sterilize
• (2)تعریف: to rid of guilt and sin; make spiritually pure. • مترادف: cleanse, purge, sanctify • متضاد: pollute • مشابه: absolve, chasten, consecrate, exculpate, exonerate, redeem, rid, wash
فعل ناگذر ( intransitive verb )مشتقات: purification (n.), purifier (n.)
• : تعریف: to become pure. • مترادف: purge • مشابه: clear, rarefy
جمله های نمونه
1. I take wheat and yeast tablets daily to purify the blood.
[ترجمه گوگل]برای تصفیه خون روزانه قرص گندم و مخمر مصرف می کنم [ترجمه ترگمان]من هر روز قرص های گندم و مخمر را برای تصفیه خون می گیرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Crude oil is industrially refined to purify it and separate out the different elements, such as benzene.
[ترجمه گوگل]نفت خام برای خالص سازی و جداسازی عناصر مختلف مانند بنزن به صورت صنعتی تصفیه می شود [ترجمه ترگمان]نفت خام به صورت صنعتی تصفیه می شود تا آن را تصفیه کرده و عناصر مختلف مثل بنزن را از هم جدا کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Potting up green plants in the house will purify the air inside.
[ترجمه گوگل]قرار دادن گیاهان سبز در خانه باعث تصفیه هوای داخل می شود [ترجمه ترگمان]گیاهان سبز در خانه هوا را تصفیه می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. One tablet will purify a litre of water in 10 minutes.
[ترجمه گوگل]یک قرص یک لیتر آب را در 10 دقیقه تصفیه می کند [ترجمه ترگمان]یک لوح در عرض ۱۰ دقیقه یک لیتر آب را تصفیه خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They prayed to God to purify them.
[ترجمه گوگل]آنها از خدا خواستند که آنها را پاک کند [ترجمه ترگمان]آن ها به درگاه خداوند دعا کردند که آن ها را تصفیه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Hindus purify themselves by bathing in the river Ganges.
[ترجمه گوگل]هندوها با حمام کردن در رودخانه گنگ خود را پاک می کنند [ترجمه ترگمان]هندوها با استحمام در گنگ رودخانه خود را تصفیه می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Plants help to purify the air.
[ترجمه Mehrasa] گیاهان به تصفیه هوا کمک میکنند
|
[ترجمه گوگل]گیاهان به تصفیه هوا کمک می کنند [ترجمه ترگمان]گیاهان کمک می کنند که هوا را تصفیه کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The priest must be celibate in order to purify himself for the handling of the sacred in the sacrament.
[ترجمه گوگل]کشیش باید مجرد باشد تا خود را برای رسیدگی به امور مقدس در آیین مقدس پاک کند [ترجمه ترگمان]کشیش باید مجرد باشد تا خودش را برای پاک کردن مراسم مذهبی در مراسم مذهبی پاک کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In fact it will purify the water even further.
[ترجمه گوگل]در واقع آب را حتی بیشتر تصفیه می کند [ترجمه ترگمان]در واقع آب را حتی بیشتر تصفیه خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It has been found that houseplants help purify the air.
[ترجمه گوگل]مشخص شده است که گیاهان آپارتمانی به تصفیه هوا کمک می کنند [ترجمه ترگمان]کشف شده است که houseplants به تصفیه هوا کمک می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. You can purify water by boiling and filtering it.
[ترجمه گوگل]می توانید آب را با جوشاندن و صاف کردن آن تصفیه کنید [ترجمه ترگمان]شما می توانید با جوش و تصفیه آن آب را تصفیه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I understand that they purify minuscule amounts of water.
[ترجمه گوگل]من درک می کنم که آنها مقادیر ناچیزی آب را تصفیه می کنند [ترجمه ترگمان]من درک می کنم که آن ها مقدار کمی آب را تصفیه می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But this alone will not purify your water of waste products that are invisible to the eye.
[ترجمه گوگل]اما این به تنهایی آب شما را از مواد زائدی که برای چشم نامرئی هستند، تصفیه نمی کند [ترجمه ترگمان]اما این تنها آب شما را از محصولات زائد پاک نخواهد کرد که در چشم شما نامریی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You float the cream and purify that and you have your latex.
[ترجمه گوگل]شما کرم را شناور می کنید و آن را تصفیه می کنید و لاتکس خود را دارید [ترجمه ترگمان]تو بستنی رو شناور می کنی و that رو پاک می کنی و you هم داری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It will separate and purify molecules ranging from a few milligrams to several grams from solution.
[ترجمه گوگل]این ماده مولکول هایی را از چند میلی گرم تا چندین گرم از محلول جدا و خالص می کند [ترجمه ترگمان]این ماده مولکول ها را از چند میلی گرم تا چند گرم از محلول جدا و تصفیه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• sanctify, make pure, expiate sins; cleanse, remove dirt or contamination if you purify a substance, you make it pure by removing any harmful, dirty, or inferior substances from it.