purging

/ˈpɜːrdʒɪŋ//ˈpɜːdʒɪŋ/

معنی: پاک سازی
معانی دیگر: پاکسازی

جمله های نمونه

1. purging metal of dross
فلز را از تفاله زدودن

2. purging water by distillation
تصفیه ی آب از راه تقطیر

3. We have to begin by purging our minds of prejudice.
[ترجمه گوگل]ما باید با پاکسازی ذهن خود از تعصب شروع کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید با عقاید بی پایه و اساس خودمان شروع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Anorexics may overeat before purging themselves or vomiting.
[ترجمه گوگل]افراد بی اشتها ممکن است قبل از پاکسازی خود یا استفراغ پرخوری کنند
[ترجمه ترگمان]anorexics ممکن است قبل از پاک سازی خود یا استفراغ، پرخوری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lately, with each round of corporate purging and bingeing, Marco has been feeling his time draw close.
[ترجمه گوگل]اخیراً، با هر دور پاکسازی و پرخوری شرکتی، مارکو احساس کرده است که زمان خود نزدیک شده است
[ترجمه ترگمان]در این اواخر، با هر گروه تجاری و بازرگانی، مارکو احساس می کرد که زمان خودش را به پایان می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That disgust is translated into violent purging by vomiting or laxatives.
[ترجمه گوگل]این انزجار به پاکسازی شدید با استفراغ یا مسهل تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]آن نفرت به تصفیه شدید با استفراغ و یا استفراغ تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reactor, which is freed of oxygen by purging with nitrogen gas,[Sentence dictionary] is filled with about 43 kg of o-xylene and about 1kg of carbon tetrachloride.
[ترجمه گوگل]راکتوری که با پاکسازی با گاز نیتروژن از اکسیژن آزاد می‌شود، [فرهنگ جملات] با حدود 43 کیلوگرم O-xylene و حدود 1 کیلوگرم تتراکلرید کربن پر شده است
[ترجمه ترگمان]رآکتور که از اکسیژن با تصفیه با گاز نیتروژن آزاد شده است، حاوی حدود ۴۳ کیلوگرم of و حدود ۱ کیلوگرم of کربن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His vision, however impractical, of purging Islam and establishing a single Islamic caliphate appealed to Muslims disgusted by the venality of their own elites.
[ترجمه گوگل]دیدگاه او، هر چند غیرعملی، برای پاکسازی اسلام و ایجاد یک خلافت واحد اسلامی، برای مسلمانانی که از توهین نخبگان خود منزجر شده بودند، جذاب بود
[ترجمه ترگمان]دیدگاه او، با این حال غیر عملی، پاک سازی اسلام و تاسیس یک خلافت اسلامی، از ارتشا نخبگان خود بیزار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some injectors can handle both water and purging air.
[ترجمه گوگل]برخی از انژکتورها می توانند هم آب و هم هوا را تصفیه کنند
[ترجمه ترگمان]؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We are adjusting ( installing, checking, aligning, leveling, purging ) the equipment.
[ترجمه گوگل]ما در حال تنظیم (نصب، بررسی، تراز، تراز، پاکسازی) تجهیزات هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در حال تنظیم (نصب، چک کردن، تراز کردن، تراز کردن)تجهیزات هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The supply of purging gas to the porous plug is always done with individually controlled and regulated lines.
[ترجمه گوگل]تامین گاز تصفیه به دوشاخه متخلخل همیشه با خطوط جداگانه کنترل شده و تنظیم شده انجام می شود
[ترجمه ترگمان]تامین گاز پاک سازی به پلاگ متخلخل همیشه با خطوط منظم کنترل شده و کنترل شده انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At about 10:30 p. m., after purging his system, Mr. Fox said he didn't believe he was going to die after all, recalls Mr. Philippi.
[ترجمه گوگل]حدود ساعت 10:30 شب آقای فیلیپی به یاد می آورد که پس از پاکسازی سیستم خود، آقای فاکس گفت که او باور نمی کرد که بالاخره بمیرد
[ترجمه ترگمان]حدود ساعت ۱۰: ۳۰ بعد از ظهر ام اقای فاکس گفت: اقای فاکس، بعد از اینکه سیستم او را رها کرد، اقای فاکس گفت که باور نمی کند که بعد از همه این همه، اقای فیلیپ را به یاد بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The women with purging disorder said they felt much more full after the test meal, and they reported more stomach discomfort than the bulimic women and the women with no eating disorders.
[ترجمه گوگل]زنان مبتلا به اختلال پاکسازی گفتند که بعد از غذای آزمایشی احساس سیری بیشتری داشتند و نسبت به زنان پرخوری و زنان بدون اختلال خوردن، ناراحتی معده بیشتری را گزارش کردند
[ترجمه ترگمان]زنان مبتلا به اختلال پاک سازی گفتند که پس از خوردن غذا احساس بسیار بیشتری داشتند و ناراحتی شکم بیشتری را نسبت به زنان bulimic و زنان بدون اختلالات خوردن گزارش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The database purging and archiving are complete and work flow is back to normal.
[ترجمه گوگل]پاکسازی و بایگانی پایگاه داده کامل شد و جریان کار به حالت عادی بازگشت
[ترجمه ترگمان]پاک سازی پایگاه داده و آرشیو کردن کامل بوده و جریان کار به حالت عادی برگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Daily consume toaway heat, detoxifying purging lung and dissolving phlegm.
[ترجمه گوگل]مصرف روزانه گرما، پاکسازی ریه و حل کردن خلط
[ترجمه ترگمان]مصرف روزانه گرما، تصفیه detoxifying شش و انحلال خلط را مصرف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاک سازی (اسم)
purgation, expunction, purging

پیشنهاد کاربران

purging ( شیمی )
واژه مصوب: پاک سازی 4
تعریف: جانشین کردن ماده ای به جای مادۀ درون یک محفظه به نحوی که محفظه عاری از مادۀ اولیه شود
پالایش، تصفیه، تطهیر

بپرس