purgation

/pɜːrˈɡeɪʃn̩//pɜːˈɡeɪʃn̩/

معنی: برائت، تصفیه، تطهیر، روانپاکسازی، تصفیه و تزکیه نفس بوسیله هنر، تنقیه، پاک سازی، پالایش
معانی دیگر: پالش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of purging.
مشابه: catharsis, purge

جمله های نمونه

1. To study the purgation effect of Mannose oligomer in Amorphophallus konjac.
[ترجمه گوگل]بررسی اثر پاکسازی الیگومر مانوز در Amorphophallus konjac
[ترجمه ترگمان]برای مطالعه اثر purgation of در Amorphophallus konjac
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She must purged and through this purgation her bowels shall spew.
[ترجمه گوگل]او باید پاکسازی کند و از طریق این پاکسازی روده هایش بیرون می زند
[ترجمه ترگمان]اون باید پاک سازی کنه و بعد از این پاک سازی روده هاش از بین بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She must be purged and through this purgation her bowels shall spew.
[ترجمه گوگل]او باید پاک شود و از طریق این پاکسازی روده هایش بیرون می زند
[ترجمه ترگمان]اون باید پاک سازی کنه و از این جهنم پاک بشه، روده هاش از بین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She has journeyed through purgation watching crimson turn to black.
[ترجمه گوگل]او با تماشای مشکی شدن رنگ زرشکی به طهارت سفر کرده است
[ترجمه ترگمان]او به درون جهنم سفر کرده و به رنگ ارغوانی در تاریکی نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let the purgation begin!
[ترجمه گوگل]بگذار پاکسازی آغاز شود!
[ترجمه ترگمان]بگذار پاک سازی شروع شود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Baicalin, baicalein, berberine, palmatine are fundamental active components of regulating gastrointestinal function in Pinelliae Decoction for Purging Stomach-Fire and its bitter drugs for purgation.
[ترجمه گوگل]بایکالین، بایکالئین، بربرین، پالماتین اجزای فعال اصلی تنظیم کننده عملکرد دستگاه گوارش در جوشانده Pinelliae برای پاکسازی آتش معده و داروهای تلخ آن برای تصفیه هستند
[ترجمه ترگمان]Baicalin، baicalein، berberine، palmatine، اجزای اصلی فعال تنظیم دستگاه گوارش در Pinelliae Decoction برای پاک سازی شکم - آتش و داروهای تلخ آن برای purgation هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was suggested that nonthermal effect of microwave might influence purgation of leukemic cells.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شد که اثر غیر حرارتی مایکروویو ممکن است بر پاکسازی سلول‌های لوسمی تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شد که اثر nonthermal of ممکن است بر purgation سلول های leukemic تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Promoting digestion to eliminate stagnation belongs to the category of purgation of the eight methods.
[ترجمه گوگل]ترویج هضم برای از بین بردن رکود به رده پاکسازی هشت روش تعلق دارد
[ترجمه ترگمان]ترویج هضم برای حذف رکود به مقوله of هشت روش تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برائت (اسم)
absolution, acquittance, compurgation, exculpation, quietus, quittance, innocence, purgation

تصفیه (اسم)
purgation, administration, settlement, arrangement, purification, filtration, refinement, cleaning, catharsis, clean-up

تطهیر (اسم)
purgation, purge, purification, sanctification, catharsis

روان پاکسازی (اسم)
purgation, catharsis

تصفیه و تزکیه نفس به وسیله هنر (اسم)
purgation, catharsis

تنقیه (اسم)
purgation, clyster, enema, injection

پاک سازی (اسم)
purgation, expunction, purging

پالایش (اسم)
purgation, purge, purification, filtration, refinement

انگلیسی به انگلیسی

• purification, cleansing; excretion of bodily waste, defecation

پیشنهاد کاربران

بپرس