purely

/ˈpjʊrli//ˈpjʊəli/

معنی: خالصانه، محضا
معانی دیگر: به طور خالص، ناب، سره، بی آمیغانه، فقط، صرفا، به طور بی آلایش، معصومانه، کاملا، بکلی، منحصرا، بطور خالصیا یکدست یا بی گناه

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a pure manner.
مترادف: incorruptibly, morally, virtuously
مشابه: cleanly, innocently, simply

(2) تعریف: merely; only.
مترادف: just, merely, simply
مشابه: entirely, fully, only, solely, totally

- It was purely accidental that we met.
[ترجمه گوگل] این کاملا تصادفی بود که ما با هم آشنا شدیم
[ترجمه ترگمان] تصادفی بود که همدیگه رو دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. purely individual experiences
تجربیات صرفا انفرادی

2. a purely ideal concept of society
تصور صرفا خیال پردازانه ای از جامعه

3. for purely defensive reasons
به دلایل صرفا پدافندی

4. his role is purely advisory
نقش او صرفا جنبه ی مشورتی دارد.

5. She regarded her patients from a purely clinical standpoint.
[ترجمه گوگل]او بیماران خود را از منظر بالینی صرف می‌نگریست
[ترجمه ترگمان]او به بیمارانش از یک دیدگاه کاملا بالینی می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They have been given college scholarships purely on athletic ability.
[ترجمه گوگل]صرفاً بر اساس توانایی های ورزشی به آنها بورسیه های دانشگاهی داده شده است
[ترجمه ترگمان]آن ها به لحاظ توانایی ورزشی بورسیه تحصیلی دریافت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. From a purely practical point of view, the house is too small.
[ترجمه گوگل]از نقطه نظر کاملاً عملی، خانه خیلی کوچک است
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه کاملا عملی، خانه خیلی کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is a racing machine, designed purely for speed.
[ترجمه گوگل]این یک ماشین مسابقه است که صرفا برای سرعت طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این ماشین مسابقه ای است که صرفا برای سرعت طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Attendance on the course is purely voluntary.
[ترجمه گوگل]حضور در دوره کاملاً داوطلبانه است
[ترجمه ترگمان]حضور در این درس کاملا داوطلبانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her interest in him is purely sexual.
[ترجمه گوگل]علاقه او به او کاملاً جنسی است
[ترجمه ترگمان]علاقه او به او کاملا جنسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I assure you that this was purely an oversight on my part.
[ترجمه گوگل]من به شما اطمینان می دهم که این صرفاً یک سهل انگاری از جانب من بود
[ترجمه ترگمان]بهت اطمینان میدم که اینا همش تقصیر من بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The issue here is purely logical: it has nothing to do with ethics.
[ترجمه گوگل]مسئله در اینجا کاملاً منطقی است: ربطی به اخلاق ندارد
[ترجمه ترگمان]مساله در اینجا کاملا منطقی است: هیچ ارتباطی با اخلاق ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The attraction between them is purely physical.
[ترجمه گوگل]جاذبه بین آنها کاملاً فیزیکی است
[ترجمه ترگمان]جاذبه بین آن ها کاملا فیزیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. From a purely personal point of view, I'd like to see cars banned from the city centre.
[ترجمه گوگل]از نقطه نظر کاملا شخصی، من دوست دارم خودروها را از مرکز شهر ممنوع کنند
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه کاملا شخصی، دوست دارم ماشین هایی را ببینم که از مرکز شهر ممنوع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The changes to the distribution system are purely experimental at the moment.
[ترجمه گوگل]تغییرات در سیستم توزیع در حال حاضر کاملا تجربی است
[ترجمه ترگمان]تغییرات در سیستم توزیع در حال حاضر کاملا تجربی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خالصانه (قید)
candidly, sincerely, purely

محضا (قید)
only, merely, solely, purely

انگلیسی به انگلیسی

• without contamination; only; merely; completely, entirely; innocently
purely means involving only one feature or characteristic and not including anything else.
you use purely and simply to emphasize that a particular thing is the only thing involved.

پیشنهاد کاربران

صرفا. کاملا
مثال:
responses based purely on emotion
پاسخ ها کاملا بر اساس هیجان استوار شده بود.
تماما
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : purify
✅️ اسم ( noun ) : purity / purification / purifier / purist / puritan / puritanism
✅️ صفت ( adjective ) : pure / puritan / puritanical
✅️ قید ( adverb ) : purely
تمام عیار
مثلا ص۴۱ کتاب لاک پشت و روباه نوشته ایزایا برلین درباره تولستوی:
Tolstoy’s purely intellectual genius for this kind of lethal activity was very great and exceptional
نبوغ تمام عیار فکری تولستوی برای این نوع فعالیت کشنده ( کشتن نظرات ساختگی ) بسیار عظیم و استثنایی بود
کاملاً
منحصرا, خالصانه , فقط
مثالی از این واژه در مهندسی برق:
A material with a purely real and negative permittivity would be an ideal candidate to replace metals in most of the plasmonic and metamaterial devices.
یک ماده با گذردهی کاملا حقیقی و منفی ( یعنی بخش موهومی گذردهی صفر بوده و بخش حقیقی آن منفی است ) گزینه ی ایده آلی برای جایگزینی فلزات در اکثر ادوات پلاسمونیک و متامتریال خواهد بود.
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس