• : تعریف: any person who studies under a teacher. • مترادف: student • مشابه: apprentice, catechumen, disciple, follower, learner, scholar, schoolboy, schoolgirl, trainee
اسم ( noun )
• : تعریف: the small, dark, circular opening in the center of the eye, through which light passes to the retina.
جمله های نمونه
1. the pupil of the eye is able to dilate and contract
مردمک چشم می تواند گشاد و تنگ شود.
2. the pupil of the eye responds to change of light intensity
مردمک چشم نسبت به تغییر شدت نور واکنش نشان می دهد.
3. an inferior pupil
شاگرد ضعیف
4. the dilation of the eye pupil as a result of light
گشاد شدن مردمک چشم در اثر نور
5. The pupil leaned to the ground to pick up a wallet.
[ترجمه salar] دانش آموز به زمین تکیه داد ( نشست ) تا کیف پول را بردارد. ( بلند کند )
|
[ترجمه گوگل]مردمک برای برداشتن کیف پول به زمین خم شد [ترجمه ترگمان]شاگرد به زمین خم شد تا کیف پولش را بردارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Like teacher, like pupil.
[ترجمه yasin] معلم خوب شاگرد خوب
|
[ترجمه گوگل]مثل معلم، مثل شاگرد [ترجمه ترگمان]مثل یک معلم، مثل شاگرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The teacher threatened to kick the impudent pupil out of the room.
[ترجمه گوگل]معلم تهدید کرد که دانش آموز گستاخ را از اتاق بیرون می کند [ترجمه ترگمان]معلم تهدید کرد که شاگرد گستاخ را از اتاق بیرون کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Clear and bright pupil, the MI, long eyelash tremble slightly, white flawless skin with light pink, thin lips like rose petals delicate drips.
[ترجمه گوگل]مردمک شفاف و روشن، MI، مژه های بلند کمی می لرزد، پوست سفید بی عیب و نقص با صورتی روشن، لب های نازک مانند گلبرگ های رز قطره های ظریف [ترجمه ترگمان]مردمک روشن و روشن، یک مژه روی لبه، پوست بلند و بی نقصش، پوست بی نقصش، پوست صاف سفید با لبان نازک، مثل گلبرگ های لطیف، چکه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The pupil was told off for being careless.
[ترجمه گوگل]دانش آموز را به دلیل بی احتیاطی اخراج کردند [ترجمه ترگمان]شاگرد برای بی توجهی به او گفته شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He is a typical pupil; he is like most of the other pupils.
[ترجمه گوگل]او یک دانش آموز معمولی است او مانند بسیاری از دانش آموزان دیگر است [ترجمه ترگمان]او یک شاگرد معمولی است؛ مانند بسیاری از شاگردان دیگر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The pupil echoed his teacher's words.
[ترجمه گوگل]شاگرد حرف معلمش را تکرار کرد [ترجمه ترگمان]شاگرد سخنان معلم را تکرار کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The tenor was a pupil of Caruso.
[ترجمه گوگل]تنور شاگرد کاروسو بود [ترجمه ترگمان]این صدا، شاگرد Caruso بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The painting is believed to be by a pupil of Titian.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که این نقاشی متعلق به شاگرد تیتیان است [ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این است که این نقاشی متعلق به یک شاگرد of (تیسین)است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The pupil could add and subtract but hadn't learned to divide.
[ترجمه گوگل]دانش آموز می توانست جمع و تفریق کند اما تقسیم کردن را یاد نگرفته بود [ترجمه ترگمان]شاگرد می توانست جمع و تفریق را جمع کند اما یاد نگرفته بود تقسیم کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. After his education, Goldschmidt became a pupil of the composer Franz Schreker.
[ترجمه گوگل]پس از تحصیل، گلداشمیت شاگرد آهنگساز فرانتس شرکر شد [ترجمه ترگمان]پس از آموزش او، Goldschmidt به شاگردی \"فرانتس Schreker\" (Franz Schreker)تبدیل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. An inattentive pupil is unnecessarily an unclever boy or a girl.
[ترجمه گوگل]یک دانش آموز بی توجه بی جهت یک پسر یا یک دختر نادان است [ترجمه ترگمان]یک دانش آموز بی اعتنا به طور غیر ضروری یک پسر بچه یا یک دختر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. She asked the pupil to talk up.
[ترجمه گوگل]او از دانش آموز خواست تا صحبت کند [ترجمه ترگمان]از شاگرد پرسید که حرف بزند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• student; opening in the center of the iris of the eye (anatomy) the pupils of a school are the children who go to it. a pupil of a painter, musician, or other expert is someone who studies with them to learn their skills. the pupils of your eyes are the small, round, black centres of them.
پیشنهاد کاربران
Pupil is a person who studies only in a school, especially a primary school
پُرنِگر باشید تا این ۲ پدیده را با یکدیگر اشتباه نگیرید. ∆ IRIS : رنگاور، عِنَبیه یا تیتَک ( دایرۀ رنگی چشم که در هر انسان به رنگی ویژه است. مانند سبز، آبی، قهوه ای، مشکی، . . . ) ∆ PUPIL : مردمک ( سوراخ سیاهرنگ کوچکی که در کانونِ رنگاور جای گرفته است ) ... [مشاهده متن کامل]
ولی، pupil تنها این ماناک و چمار ( معنی ) را ندارد. بلکه به چَمِ دانش آموز هم است. چَمِ سومی هم برای واژۀ pupil هَست که آنرا همتایِ واژۀ Disciple میدانند. شاید بتوان آنرا به پیرو، شاگرد و مُرید برگردانید. به کسی که پیشِ یک انسانِ نامدار و کارکشته سرگرمِ یادگیری از ایشان است و به او در راهِ پیاده سازی برنامه ها و طرح های بزرگ یاری می رساند. پس pupil سه معنی داشت: 1. Student ( نام شمارش پذیر ) 2. Disciple ( نام شمارش پذیر ) 3. the small, black, round area at the center of the eye ( نام شمارش پذیر ) یک نمونه: ◀️ A lesson is what a pupil is supposed to learn : درس چیزی است که یک دانش آموز باید یاد بگیرد.
معنی تعلیم دیده، شاگرد هم میده
مردمک ، دریچه دایره ای شکل مقابل چشم که نور و تصاویر از طریق این سوراخ وارد عدسی شده و برای پردازش و درک تصویر به شبکیه و نهایتا به قسمتهای مرتبط با بینایی در مغز ادراک میشود.
سالک
In the civll law. One wbo ls in his or her minority. Particularly, one who is in ward or guardianship مولی علیه - صغیر
[پزشکی] مردمک: سوراخ میانی و مرکز عنبیه
pupil ( پزشکی ) واژه مصوب: مردمک تعریف: سوراخی گرد در مرکز عنبیه که نور از خلال آن وارد عدسی چشم می شود
شاگرد این واژه دارای اشتراکی با Student است، با این تفاوت که Pupil را اغلب برای فراگیرانی از مقطع مهدکودک تا دبیرستان به کار می برند و Student را برای دبستان تا دانشگاه به کار می رود. در برخی کشور ها به بعد از دانشگاه، یعنی زمانی که فرد به کالج وارد می شود Student و قبل از آن Pupil گفته می شود اما در امریکا اینگونه نیست. ... [مشاهده متن کامل]
همچنین باید توجه کرد که لفظ Pupil نوعی کوچکتر بودن را در معنای خویش به همراه دارد بنابراین بهتر است به جای واژه عمومی دانش آموز برای آن از واژه شاگرد استفاده کرد.
مردمک
مردمک چشم The black around part in the middle of your eye