pup

/ˈpəp//pʌp/

معنی: خود رای، توله سگ، بچه سگ ماهی، توله زاییدن
معانی دیگر: سگ توله، توله سگ (puppy هم می گویند)، (گرگ و روباه و غیره) توله، بچه، بچه نهنگ، بچه سیل (seal)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a dog that is not fully grown; puppy.

(2) تعریف: the young of certain other animals such as the seal or fox.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pups, pupping, pupped
• : تعریف: to bear a pup or pups.

جمله های نمونه

1. He kept a pup as a pet.
[ترجمه گوگل]او یک توله سگ را به عنوان حیوان خانگی نگهداری می کرد
[ترجمه ترگمان]توله سگ را به عنوان یک حیوان خانگی نگه می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The dog, an ungainly mongrel pup, was loping about the road.
[ترجمه گوگل]سگ، یک توله سگ ناخوشایند، در حال دویدن در جاده بود
[ترجمه ترگمان]سگ، توله سگ ungainly، همیشه به راه خود ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'll get you an Alsatian pup for Christmas.
[ترجمه گوگل]برای کریسمس برایت یک توله سگ آلزاسی می گیرم
[ترجمه ترگمان]من برای کریسمس یه توله سگی برات میارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You've been sold a pup -- that house is nearly falling down!
[ترجمه گوگل]به شما یک توله سگ فروخته شده است - آن خانه تقریباً در حال سقوط است!
[ترجمه ترگمان]- تو یه بچه رو فروختی - اون خونه نزدیک بود سقوط کنه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A pedigree pup should have been inoculated against serious diseases before it's sold.
[ترجمه گوگل]یک توله شجره باید قبل از فروش در برابر بیماری های جدی تلقیح شده باشد
[ترجمه ترگمان]یک توله pedigree باید قبل از اینکه به فروش برسد، در مقابل بیماری های جدی تلقیح شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is no migration in the pup following infection by this route.
[ترجمه گوگل]هیچ مهاجرتی در توله به دنبال عفونت از این مسیر وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در این مسیر هیچ مهاجرت به دنبال عفونت وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The foal dies, but the pup thrives, and news of its existence spreads like a stain.
[ترجمه گوگل]کره می میرد، اما توله رشد می کند و خبر وجودش مانند لکه ای پخش می شود
[ترجمه ترگمان]کره اسب می میرد، اما توله زنده می شود و خبر وجود آن مثل لکه لکه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On our perimeter, some grunts hid in their pup tents trying to sleep while others stared into the gray foliage watching.
[ترجمه گوگل]در اطراف ما، برخی غرغرها در چادرهای توله سگ خود پنهان شده بودند و سعی می کردند بخوابند در حالی که برخی دیگر به شاخ و برگ های خاکستری خیره شده بودند و تماشا می کردند
[ترجمه ترگمان]در محدوده ما تعدادی خر خر در چادر خود قایم شده بودند و سعی می کردند بخوابند و دیگران به شاخ و برگ درختان نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Among the trees below I saw hundreds of pup tents.
[ترجمه گوگل]در میان درختان زیر صدها چادر توله سگ دیدم
[ترجمه ترگمان]در میان درختان زیر من صدها چادر توله دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pup trialled at Brough Park on Saturday night and was only two lengths outside the sprint track record.
[ترجمه گوگل]توله سگ شنبه شب در پارک بروگ محاکمه شد و تنها دو طول از رکورد دوی سرعت خارج شد
[ترجمه ترگمان]توله سگ pup در شب شنبه در پارک Brough پارک کرد و تنها دو راه در خارج از رکورد دوی سرعت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Somebody just dealt him out, up in the Pup Club.
[ترجمه گوگل]یک نفر فقط او را در باشگاه توله سگ ها به فروش رساند
[ترجمه ترگمان] یه نفر همین الان بهش رسیدگی کرد توی انجمن Pup
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The pup must now look after itself.
[ترجمه گوگل]حالا توله باید از خودش مراقبت کند
[ترجمه ترگمان]حالا بچه باید از خودش مراقبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was just a young pup.
[ترجمه گوگل]او فقط یک توله سگ جوان بود
[ترجمه ترگمان]او فقط یک توله سگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The suckling pup may also be infected by ingestion of L3 in the milk during the first three weeks of lactation.
[ترجمه گوگل]توله شیرخوار همچنین ممکن است با مصرف L3 در شیر در سه هفته اول شیردهی آلوده شود
[ترجمه ترگمان]توله شیر نیز ممکن است به خاطر مصرف ماهی در شیر در طول سه هفته اول شیردهی، آلوده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You have to set up a pup tent for the time being.
[ترجمه گوگل]فعلا باید چادر توله سگ درست کنی
[ترجمه ترگمان]تو باید برای مدتی چادر pup برپا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود رای (اسم)
pup, satrap, whip cracker

توله سگ (اسم)
whelp, pup, puppy

بچه سگ ماهی (اسم)
pup

توله زاییدن (فعل)
cub, whelp, pup

تخصصی

[زمین شناسی] ریزشاخابه - واژه به کاررفته در آلاسکا برای یک رودخانه کوچک فرعی.

انگلیسی به انگلیسی

• young dog or canine, puppy; young seal
give birth, bear young (animals)
a pup is a young dog. some other young animals are also called pups.

پیشنهاد کاربران

This term is slang for a young dog, typically under one year old. It is often used as an endearing or affectionate term.
توله سگ، معمولاً زیر یک سال.
اغلب به عنوان یک اصطلاح دوست داشتنی یا محبت آمیز استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
Look at that adorable pup playing in the park!
A dog owner might say, “My pup is still learning basic commands. ”
Someone might ask, “Does your pup like to fetch?”

توله سگ، بچه سگ ماهی، توله زاییدن
توله سگ یا توله گرگ
معنی توله و بچه میدهد مثلا در ریسرچ ممکن است به بچه یا نوزاد تازه متولد شده موش هم این اصطلاح اطلاق شود.
در رابطه با ترجمه دوم که گفتن �میخانه�، باید بگم اشتباهه. مجید دلبندم، اون Pub هست که میشه میخانه.
میخانه
نوزاد سگ

بپرس