punctured

جمله های نمونه

1. the dagger punctured his lungs
خنجر ریه ی او را سوراخ کرد.

2. those defeats punctured his pride
آن شکست ها غرور او را فرونشاند.

3. the pipe was punctured and jets of gas were leaping in the air and bursting into flames
لوله سوراخ شده بود و فشانه های گاز به هوا می پریدند و شعله ور می شدند.

4. the bicycle tire was punctured
تایر دوچرخه پنچر شد.

5. One of the front tyres had punctured.
[ترجمه گوگل]یکی از لاستیک های جلو پنچر شده بود
[ترجمه ترگمان]یکی از لاستیک های جلویی سوراخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was taken to hospital with a punctured lung.
[ترجمه گوگل]او با سوراخ شدن ریه به بیمارستان منتقل شد
[ترجمه ترگمان] اون با یه ریه سوراخ شده به بیمارستان برده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His car rolled over after a tyre was punctured.
[ترجمه گوگل]خودروی او پس از پنچری لاستیک واژگون شد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل او پس از پنچر شدن لاستیک پنچر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Two of the tyres punctured on the stony road.
[ترجمه گوگل]دو تا از لاستیک ها در جاده سنگلاخی پنچر شد
[ترجمه ترگمان]دوتا از لاستیک پنچر شده در جاده سنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The tire punctured a mile from home.
[ترجمه گوگل]لاستیک در یک مایلی خانه پنچر شد
[ترجمه ترگمان]این تایر یک مایل از خانه را سوراخ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He wasn't hurt, but his dignity was punctured.
[ترجمه گوگل]آسیبی به او نرسید، اما حیثیتش خدشه دار شد
[ترجمه ترگمان]او صدمه ندیده بود، اما وقار او سوراخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some glass on the road punctured my new tyre.
[ترجمه گوگل]مقداری شیشه در جاده لاستیک جدیدم را پنچر کرد
[ترجمه ترگمان]یک لیوان روی جاده لاستیک پنچر خود را سوراخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was a stunned silence, punctured by shrill laughter.
[ترجمه گوگل]سکوتی حیرت‌انگیز حاکم شد که با خنده‌های تند تند تسخیر شده بود
[ترجمه ترگمان]سکوتی حاکی از حیرت وجود داشت که با صدای گوش خراش پاره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He punctured a tyre in the last lap.
[ترجمه گوگل]او در آخرین دور یک لاستیک پنچر کرد
[ترجمه ترگمان]او در آخرین دور یک لاستیک پنچر را سوراخ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His unexpected failure punctured his self-importance.
[ترجمه گوگل]شکست غیرمنتظره او اهمیت خود را از بین برد
[ترجمه ترگمان]شکست غیرمنتظره او اهمیت خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His enthusiasm for fishing had been punctured by the sight of what he might catch.
[ترجمه گوگل]اشتیاق او به ماهیگیری با دیدن چیزی که ممکن است صید کند، از بین رفته بود
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او برای صید ماهی از دیدن چیزی که ممکن بود بگیرد سوراخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] سفته

انگلیسی به انگلیسی

• containing a hole, pierced; deflated, having the air removed (i.e. a tire); damaged, wounded; destroyed, ruined

پیشنهاد کاربران

بی اثر یا بی فایده کردن چیزی، مانند زمانی که باید چیزی توسط یک سوراخ از بین می رود: باد کسی یا چیزی را خالی کردن
سوراخ کردن

بپرس