1. He was punctilious about being ready and waiting in the entrance hall exactly on time.
[ترجمه گوگل]دقیقاً سر وقت آماده شدن و انتظار در راهروی ورودی نکته سنج بود
[ترجمه ترگمان]او در مورد آماده بودن و منتظر بودن در سرسرای ورودی دقیق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was a punctilious young man.
3. He was always punctilious in his manners.
[ترجمه گوگل]همیشه در رفتارش نکته سنج بود
[ترجمه ترگمان]او همیشه با ادب رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Joe was always punctilious about repaying loans.
[ترجمه گوگل]جو همیشه در مورد بازپرداخت وام ها دقیق بود
[ترجمه ترگمان]جو همیشه در مورد بازپرداخت وام ها با احتیاط عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He had his team and he was too punctilious not to share his thinking with them.
[ترجمه گوگل]او تیم خود را داشت و آنقدر دقیق بود که نمی توانست افکارش را با آنها در میان بگذارد
[ترجمه ترگمان]او تیمش را داشت و خیلی دقیق بود که به آن ها فکر نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. No denying the boy was dutiful and punctilious in all things, however opinionated he might be.
[ترجمه گوگل]نمی توان انکار کرد که پسر در همه چیز وظیفه شناس و نکته سنج بود، هر چقدر هم که صاحب نظر باشد
[ترجمه ترگمان]هیچ شکی نبود که این پسر، هر قدر هم که باشد، وظیفه شناس و نکته سنج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A punctilious attention to prayers and strict religious observance would win their indulgence.
[ترجمه گوگل]توجه دقیق به نماز و اقامه ی سخت مذهبی باعث می شود که زیاده روی آن ها جلب شود
[ترجمه ترگمان]توجه ویژه ای به نماز و رعایت دقیق مذهبی آن ها را جلب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was a punctilious blighter and I can't see him using the Lab as a convenient place for a rendezvous.
[ترجمه گوگل]او یک آدم سوزی دقیق بود و نمی توانم ببینم که او از آزمایشگاه به عنوان مکانی مناسب برای قرار ملاقات استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]یک مادر روحانی بود، و من نمی توانم او را ببینم که از آزمایشگاه به عنوان مکان مناسب برای قرار ملاقات استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Darwin was himself something of a gourmet, also punctilious in his insistence that ties were obligatory.
[ترجمه گوگل]داروین خودش چیزی شبیه خوشخوراک بود، و همچنین در اصرار بر اجباری بودن کراوات نکتهسنجی بود
[ترجمه ترگمان]داروین نیز در پافشاری خود که پیوند اجباری بود، با دقت بسیار عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Nancy Mitford, who was punctilious about research, denies this.
[ترجمه گوگل]نانسی میتفورد، که در مورد تحقیقات دقیق بود، این موضوع را رد می کند
[ترجمه ترگمان]نانسی Mitford، که در مورد تحقیق با احتیاط عمل می کرد، این موضوع را انکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Billy is punctilious in the performance of his duties.
[ترجمه گوگل]بیلی در انجام وظایفش نکته سنج است
[ترجمه ترگمان]بیلی در اجرای وظایف خود با احتیاط عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. This quality was continually breaking through his punctilious manner in the shape of restlessness.
[ترجمه گوگل]این صفت به شکل بی قراری مدام از شیوه نکته سنجی او عبور می کرد
[ترجمه ترگمان]این کیفیت پیوسته در رفتار دقیق او به حالت بی قراری پیوسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Prefer Coordination skill, flexible ideas, and punctilious person.
[ترجمه گوگل]مهارت هماهنگی، ایده های منعطف و فرد دقیق را ترجیح دهید
[ترجمه ترگمان]مهارت هماهنگی، ایده های انعطاف پذیر، و رفتار مودبانه را به فرد ترجیح می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The more unpopular an opinion is, the more necessary is it that the holder should be somewhat punctilious in his observance of conventionalities generally.
[ترجمه گوگل]هر چه عقیده ای نامطلوب تر باشد، این امر ضروری است که دارنده آن باید در رعایت عرف ها به طور کلی تا حدودی دقیق باشد
[ترجمه ترگمان]هر قدر که یک عقیده بیشتر منفور باشد، لازم است که دستگاه به طور کلی در رعایت نظم عمومی با احتیاط عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید